1001 نام اسماء الحسنی، نام های خداوند همراه با معانی فارسی آن و عدد ابجد و توضیحات و خواص و فواید آن
(لیست شماره یک)
| اسماء الله | معنی | ابجد | خواص |
|---|---|---|---|
| ۱. اللهُ | خداوند، پروردگار | ۶۶ | توحید ناب |
| ۲. رحمٰنُ | بخشاینده، بخشنده | ۲۹۸ | رحمت و محبوب شدن |
| ۳. رحیٖمُ | مهربان | ۲۵۸ | برآمدن حوایج دنیوی و اخروی و گشایش در امور |
| ۴. کَریٖمُ | بخشنده، صاحب کرم و مروّت | ۲۷۰ | رزق و کفایت مقاصد |
| ۵. مُقیٖمُ | پابرجا، همیشه ایستاده، ماندگار | ۱۹۰ | استدامت و ثبات قدم |
| ۶. عَظیٖمُ | بزرگ | ۱۰۲۰ | شوکت ، بزرگی ، ترقّی مقام و مرتبه |
| ۷. قَدیٖمُ | دیرینه، پیشین | ۱۵۴ | طول عمر و عافیت |
| ۸. عَلیٖمُ | دانا | ۱۵۰ | معارف خفیّه، علم لدنی و فتوحات قلبیّه |
| ۹. حَلیٖمُ | بردبار | ۸۸ | صبر و بردباری، فروکش کردن خشم |
| ۱۰. حَکیٖمُ | دانشمند و صاحب حکمت | ۷۸ | آسان شدن دشواری ها و دانستن مجهولات |
| ۱۱. سَیِّدَالسّٰادٰاتِ | آقای آقایان، سرور سروران | ۵۷۱ | سروری، رفعت و عزّت |
| ۱۲. مُجیٖبَ الدَّعوٰاتِ | اجابت کننده دعاها | ۵۶۷ | استجابت دعا |
| ۱۳. رٰافِعَ الدَّرَجٰاتِ | بالابرنده مقام و مرتبه ها | ۹۹۰ | ترقّی مادّی و معنوی |
| ۱۴. وَلِیَّ الحَسَنٰاتِ | صاحب نیکویی ها | ۵۹۶ | توفیق به انجام کارهای خیر |
| ۱۵. غٰافِرَ الْخَطیئٰاتِ | آمرزنده گناهان، آمرزنده خطاها | ۲۳۳۲ | بخشش گناهان سهوی و غیر عمدی |
| ۱۶. مُعْطِیَ الْمَسْئَلاٰتِ | دهنده خواهشها، عطا کننده خواهشها، بخشنده حاجتها | ۶۹۲ | برآورده شدن حاجات |
| ۱۷. قٰابِلَ التَّوْبٰاتِ | پذیرنده توبهها (بازگشتها) | ۹۷۳ | پشیمانی و برگشت از خطا و پذیرش آن از حضرت توّاب |
| ۱۸. سٰامِعَ الاَصْوٰاتِ | شنونده آوازها (صداها) | ۷۰۰ | باز شدن گوش برزخی |
| ۱۹. عٰالِمَ الْخَفیّٰاتِ | دانای رازها، دانای پنهانیها | ۱۲۶۳ | کشف رازها و امور پنهانی |
| ۲۰. دٰافِعَ البَلیّٰاتِ | دفع کننده بلاها، برگرداننده گرفتاریها | ۶۲۹ | دفع بلاها و گرفتاریهای پی در پی |
| ۲۱. خَیْرَ الْغٰافِریٖنَ | بهترین آمرزندگان | ۲۱۸۲ | بخشش عمومی گناهان |
| ۲۲. خَیْرَ الْفٰاتِحیٖنَ | بهترین گشایندگان | ۱۳۹۰ | گشایش مادی و معنوی |
| ۲۳. خَیْرَ النّٰاصِریٖنَ | بهترین یاوران (یاری کنندگان) | ۱۲۴۲ | کمک کار در امور زندگی |
| ۲۴. خَیْرَ الْحٰاکِمیٖنَ | بهترین حاکمها (داورها) | ۹۷۰ | احقاق حق مظلوم |
| ۲۵. خَیْرَ الرّٰازِقیٖنَ | بهترین روزی دهندگان | ۱۲۰۹ | رزق حلال بسیار |
| ۲۶. خَیْرَالوٰارِثیٖنَ | بهترین وارثها (میراثبر) | ۱۶۰۸ | فرزند دار شدن |
| ۲۷. خَیْرَالحٰامِدیٖنَ | بهترین ستایندگان | ۹۵۴ | تحمید پروردگار |
| ۲۸. خَیْرَالذّٰاکِریٖنَ | بهترین یادآورندگان (یادکنندگان) | ۱۸۲۲ | توفیق یاد حق در همه حال |
| ۲۹. خَیْرَالمُنزِلیٖنَ | بهترین فرودآورندگان (میزبانان) | ۱۰۲۸ | برکت در جایگاه و منزل |
| ۳۰. خَیْرَالمُحْسِنیٖنَ | بهترین احسان کنندگان (نیکوکاران) | ۱۰۵۹ | احسان بدون منّت |
| ۳۱. مَنْ لَهُ الْعِزَّةُ وَ الْجَمٰالُ | آنکه برای اوست ارجمندی و زیبایی | ۳۴۹ | کسب عزّت قابل توجّه |
| ۳۲. مَنْ لَهُ الْقُدْرَةُ وَ الْکَمٰالُ | آنکه برای اوست توانایی و آراستگی | ۵۹۳ | کسب قدرت و کمال ممدوح |
| ۳۳. مَنْ لَهُ الْمُلْکُ وَ الْجَلالُ | آنکه برای اوست فرمانروایی (والایی) | ۳۴۷ | لایق شدن رسیدن به منصب عالی و کسب خانه و زمین |
| ۳۴. مَنْ هُوَ الْکَبیٖرُ الْمُتَعٰالُ | آنکه بسیار بزرگ و فرازمند است (برتر) | ۹۳۶ | بزرگی و علوّ مقام معنوی |
| ۳۵. یا مُنْشِیءُ السَّحٰابِ الثِّقٰالِ | ای برآرنده ابرهای بارنده، ای پدید آورنده ابرهای سنگین | ۱۱۵۵ | طلب باران |
| ۳۶. مَنْ هُوَ شَدیٖدُ الْمِحٰالِ | آنکه اوست سخت عذاب | ۲۲۹ | قدرت یافتن در برابر دشمن و در برابر بلایا |
| ۳۷. مَنْ هُوَ سَریٖعُ الْحِسٰابِ | آنکه اوست سریع در محاسبه | ۵۴۳ | تسریع احقاق حقوق از دست رفته |
| ۳۸. مَن هُوَ شَدیٖدُ الْعِقٰابِ | آنکه اوست کیفر سخت | ۶۲۳ | نزول کیفر و عقوبت بر دشمن و دادخواهی از دشمن |
| ۳۹. مَنْ عِنْدهُ حُسْنُ الثَّوٰابِ | آنکه نزد اوست پاداش نیکو | ۸۸۸ | آنکه نزد اوست پاداش نیکو |
| ۴۰. مَنْ عِنْدهُ اُمُّ الْکِتٰابِ | آنکه نزد اوست دفتر کل ( اصل کتاب ) | ۷۲۵ | یافتن اشراف معنوی و ترمیم نامه اعمال آخرتی |
| ۴۱. حَنّٰانُ | پُر مهر، بسیار بخشاینده | ۱۰۹ | لطافت روح |
| ۴۲. مَنّٰانُ | پُر بخشش، بسیار منّت گذارنده | ۱۴۱ | پُر بخشش، بسیار منّت گذارنده |
| ۴۳. دَیّٰانُ | جزا دهنده، پاداش دهنده | ۶۵ | توفیق به کارهای صواب، امداد گرفتن از غیب |
| ۴۴. بُرْهٰانُ | حجت و دلیل روشن | ۲۵۸ | استجابت دعا و حصول مقصود، اثبات حق |
| ۴۵. سُلْطٰانُ | فرمانروا، پادشاه | ۱۵۰ | فرمانروا، پادشاه |
| ۴۶. رِضْوٰانُ | خشنودی | ۱۰۵۷ | رضایت حق از بنده |
| ۴۷. غُفْرٰانُ | آمرزش، بخشنده گناهان | ۱۳۳۱ | محو خطیئات و پاک شدن گناهان |
| ۴۸. سُبْحٰانُ | پاک و منزّه، منزّه از هر نقص و بدی | ۱۲۱ | تسبیح ذات حق و پاک دانستن او از هر آلایشی |
| ۴۹. مُسْتَعٰانُ | یاری جسته شده، به یاری خواسته شده | ۶۲۱ | امداد گرفتن از خداوند در امور دنیوی و اخروی |
| ۵۰. ذَالْمَنِّ وَ الْبَیٰانِ | صاحب منّت و بیان، دارای بخشش و نطق | ۱۹۰ | احسان و نیکی در گفتار |
| ۵۱. مَنْ تَوٰاضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِعَظَمَتِهٖ | آنکه فروتنی میکنند همه چیز بر بزرگواریاش | ۳۱۷۲ | نرم شدن دلها، فروتنی در مقابل دیگران، کم شدن ترس در برابر ظالمان و ستمگران |
| ۵۲. مَنْ اسْتَسْلَمَ کُلَّ شَیءٍ لِقُدْرَتِهِ | آنکه تسلیم است هر چیز بر تواناییاش (شکوهش) | ۱۷۸۰ | تسلیم شدن در برابر حق و مغلوب دشمن |
| ۵۳. مَنْ ذَلَّ کُلُّ شَیءٍ لِعِزَّتِهٖ | آنکه در برابر عزّتش همه چیز خوار است | ۱۶۹۲ | رام و ذلیل کردن زورگو و ظالم |
| ۵۴. مَنْ خَضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِهَیْبَتِهٖ | آنکه فروتن است هر چیز در برابر شکوهش (هیبتش) | ۲۳۷۲ | آنکه فروتن است هر چیز در برابر شکوهش (هیبتش |
| ۵۵. مَنْ انْقٰادَ کُلُّ شَیءٍ مِنْ خَشْیَتِهٖ | آنکه فرمان برد همه چیز از ترسش | ۱۶۱۱ | تسلیم شدن آدم بیپروا، ترس از حق |
| ۵۶. مَنْ تَشَقَّقَتِ الجِبٰالُ مِنْ مَخٰافَتِهٖ | آنکه شکافته شد کوهها از ترسش (بیمش) | ۲۶۷۳ | در هم شکستن نفس امّاره، در هم شکستن گروه ظالمان و ستمگران |
| ۵۷. مَنْ قٰامَتِ السَّمٰوٰاتُ بِاَمْرِهٖ | آنکه بر پاست آسمانها به امرش (فرمانش) | ۱۴۱۷ | تقویت اراده و استدامت در کارها و پایداری در منصب |
| ۵۸. مَنْ اسْتَقَرَّتِ الاَرْضُونَ بِاِذْنِهٖ | آنکه پایدار است زمینها به دستورش | ۳۰۹۷ | حفظ زمین و زراعت از آفات |
| ۵۹. مَنْ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهٖ | آنکه تسبیح گوید رعد به ستایشش | ۵۳۴ | میل نفوس مضطرب به ذکر حق از خاصیت اسم محمود است. |
| ۶۰. مَنْ لٰا یَعْتَدیٖ عَلیٰ اَهْلِ مَمْلَکَتِهٖ | آنکه تجاوز نمیکند به اهل مملکتش | ۱۱۸۶ | تعدیل و مساوات به خلق، برای دفع شیطان و وساوس نفسانی |
| ۶۱. غٰافِرَ الخَطٰایٰا | آمرزنده خطاها، بخشنده گناهان | ۱۹۳۳ | بخشش گناه صغیره و کبیره |
| ۶۲. کٰاشِفَ الْبَلاٰیٰا | رفع کننده بلاها، برطرف کننده گرفتاریها | ۴۷۶ | نجات از مهالک و دفع غم و غصّه |
| ۶۳. مُنْتَهَی الرَّجٰایٰا | نهایت امیدها | ۷۵۱ | اختتام کارها به صواب و خوشی |
| ۶۴. مُجْزِلَ العَطٰایٰا | شایان کننده عطاها، فراوان بخشنده | ۲۰۲ | طلب ازدیاد فضل و نعم الهی |
| ۶۵. وٰاهِبَ الهَدٰایٰا | بخشنده هدایا | ۶۶ | ازدیاد مواهب عادی و معنوی، دفع فقر |
| ۶۶. رٰازِقَ الْبَرٰایٰا | روزی دهنده خلق (آفریدگان) | ۵۵۳ | رزق خود و خانواده، برکت در معاش و توسعه در امور معنوی و مادی |
| ۶۷. قٰاضِیَ الْمَنٰایٰا | برآرنده آرزوها | ۱۰۴۴ | حصول مقاصد و رفع حیرانی |
| ۶۸. سٰامِعَ الشَّکٰایٰا | شنوای شکایتها، شنونده گلهها | ۵۳۴ | استجابت شکوهها، برآورده شدن حاجات از گذشته |
| ۶۹. بٰاعِثَ الْبَرٰایٰا | زنده کن مردم، برانگیزنده خلایق (آفریدگان) | ۸۱۸ | شکوفایی استعداد، عاقبت اخروی |
| ۷۰. مُطْلِقَ الْاُسٰاریٰ | آزاد کننده اسیران | ۴۸۲ | نجات از اسارت اهل دنیا، آزادی محبوس |
| ۷۱. ذَالْحَمْدِ وَ الثَّنٰاءِ | صاحب ستایش و سپاس | ۱۳۷۲ | تحمید خداوند، تجلّی نعمت و افزایش آن |
| ۷۲. ذَالْفَخْرِ وَ الْبَهٰاءِ | صاحب افتخار و خرّمی | ۱۶۵۷ | افتخار یابی به ترفیع مقامات، فتح و گشایش امور |
| ۷۳. ذَالْمَجْدِ وَ السَّنٰاءِ | صاحب بزرگواری و والایی (فروغ) | ۹۲۷ | رفعت درجات دنیوی و اخروی |
| ۷۴. ذَالْعَهْدِ وَ الْوَفٰاءِ | صاحب عهد و وفا، صاحب پیمان و نگهداری وفا | ۹۳۵ | استیفای وفای به عهد |
| ۷۵. ذَالْعَفْوِ وَ الرِّضٰاءِ | صاحب گذشت و خشنودی | ۱۹۲۶ | راضی شدن با گذشت کردن از خطاکار |
| ۷۶. ذَالْمَنِّ وَ الْعَطٰاءِ [صٰاحِبَ الْمَنِّ وَ الْعَطٰاء] |
صاحب منت و بخشش | ۹۳۹ | متصف شدن به بخشش ذاتی |
| ۷۷. ذَالْفَصْلِ وَ الْقَضٰاءِ | دارای تمییز حق از باطل و داوری | ۱۸۷۰ | تمییز و تشخیص مرغوب از نامرغوب |
| ۷۸. ذَالْعِزِّ وَ الْبَقٰاءِ | صاحب ارجمندی و پایداری | ۹۴۹ | طول عمر با شرافت،عزّت و سربلندی |
| ۷۹. ذَالْجُودِ وَ السَّخٰاءِ | صاحب بخشش و جوانمردی | ۱۴۴۳ | متخلّق شدن به کرم و جود |
| ۸۰. ذَالْاٰلاٰءِ وَ النَّعْمٰاءِ | صاحب نعمتهای معنوی و مادی | ۹۶۲ | جذب نعمتهای مادی و معنوی |
| ۸۱. مٰانِعُ | بازدارنده از بدی، جلوگیری کننده | ۱۶۱ | رفع ناسازگاری (زوجین) دفع موانع دنیوی و اخروی |
| ۸۲. دٰافِعُ | بازگرداننده، دورکننده بدیها | ۱۵۵ | دفع ضرر |
| ۸۳. رٰافِعُ | بلند آواز کننده، بالا برنده | ۳۵۱ | عزّت و توانگری، رفعت مقام |
| ۸۴. صٰانِعُ | سازنده، آفریننده | ۲۱۱ | استوار ماندن صنایع و خلق اشیاء |
| ۸۵. نٰافِعُ | سودبخش (رساننده)، سودمند | ۲۰۱ | منفعت مالی و توانگری |
| ۸۶. سٰامِعُ | شنونده، شنوا | ۱۷۱ | استجابت دعا و بازشدن گوش برزخی |
| ۸۷. جٰامِعُ | فراهم کننده، گردآورنده | ۱۱۴ | جمع دوستان، دفع تفرقه زن و مرد |
| ۸۸. شٰافِعُ | شفاعت کننده | ۴۵۱ | فراهم شدن اسباب قبولی، مورد شفاعت واقع شدن |
| ۸۹. وٰاسِعُ | گشاینده، پهناور | ۱۳۷ | رزق، زیادی عمر، قانع شدن و سهولت روزی |
| ۹۰. مُوسِعُ | وسعت بخش، گشایش دهنده، گسترانده | ۱۷۶ | سعه صدر، گشایش امور، فتح باب |
| ۹۱. صٰانِعَ کُلِّ مَصْنُوعٍ | سازنده تمام موجودات، سازنده هرچه ساخته شده | ۵۱۷ | ابداع صنعت و بنیاد نمودن کارخانه |
| ۹۲. خٰالِقَ کُلِّ مَخْلُوقٍ | آفریننده (سازنده) تمام آفریدهها | ۱۵۵ | فرزند دار شدن، تولید نسل و بهره بری و تکثیر دام |
| ۹۳. رٰازِقَ کُلِّ مَرْزُوقٍ | روزی دهنده هر روزی خور | ۷۱۱ | دفع فقر و تنگدستی و گشایش روزی |
| ۹۴. مٰالِکَ کُلِّ مَمْلُوکٍ | صاحب هر بنده | ۲۷۷ | تربیت نفوس و تکمیل عبودیّت |
| ۹۵. کٰاشِفَ کُلِّ مَکْرُوبٍ | بردارنده تمام گرفتاریها، برطرف کننده هر غم و اندوه | ۷۱۹ | دفع امواج بلا و مصیبت |
| ۹۶. فٰارِجَ کُلِّ مَهْمُومٍ | گشایش دهنده هر اندوهگین | ۴۶۵ | رفع همّ و غم |
| ۹۷. رٰاحِمَ کُلِّ مَرْحُومٍ | آمرزنده هر آمرزیده شده، ترحم کننده هر مهرجو | ۵۹۳ | ترحم به مظلوم و مستضعف، رفع ذلّت |
| ۹۸. نٰاصِرَ کُلِّ مَخْذُولٍ | یاری کننده سرافکنده، یاور هر بیکس | ۱۷۶۷ | کمک و یاری برای از دست دادهها،پیروزمند از ورطه گرفتاری |
| ۹۹. سٰاتِرَ کُلِّ مَعْیُوبٍ | پوشاننده هر عیب (نادرست) | ۸۳۹ | پرده پوشی عیوب، حفظ آبرو |
| ۱۰۰. مَلْجَأ کُلِّ مَطْرُودٍ | پناه هر رانده شده (گریختگان) | ۳۸۳ | پناه دهنده رانده شدگان،رفع مسکنت و بی کسی |
| ۱۰۱. عُدَّتیٖ عِنْدَ شِدَّتیٖ | ذخیرهام (لوازم زندگیم) در سختیام | ۱۳۲۲ | نیرو گرفتن و قوّت قلب، پیروزی در تنگناها و حوادث |
| ۱۰۲. رَجٰائیٖ عِنْدَ مُصیٖبَتیٖ | امیدم در گرفتاریام | ۹۰۰ | گشایش اهل مصیبت |
| ۱۰۳. مُونِسیٖ عِنْدَ وَحْشَتیٖ | همدمم در ترسیدنم | ۱۰۱۴ | دفع ترس و خوف ، رفع و جبران بی کسی |
| ۱۰۴. صٰاحِبیٖ عِنْدَ غُرْبَتیٖ | یارم (هم صحبتم) در دوری از وطنم | ۱۸۴۷ | همدم در غریبی، رفع غربت |
| ۱۰۵. وَلِیّیٖ عِنْدَ نِعْمَتیٖ | سرپرستم در بهرهوریام | ۷۵۰ | تشکّر از ولیّ نعمت حقیقی، صاحب نعمت و ثروت شدن |
| ۱۰۶. غِیٰاثیٖ عِنْدَ کُرْبَتیٖ | فریادرسم در غمزدگی (گرفتاریام) | ۲۲۷۷ | برطرف شدن گرفتاری مادّی |
| ۱۰۷. دَلیٖلیٖ عِنْدَ حِیْرَتیٖ | رهنمایم در سرگردانیم | ۸۳۶ | یافتن استاد و راهنما، هدایت یافتن و رفع جهل |
| ۱۰۸. غَنٰائیٖ عِنْدَ افْتِقٰاریٖ | داراییام در تهیدستی (نداریام) | ۱۹۸۷ | رفع درویشی و فقر |
| ۱۰۹. مَلْجأیٖ عِنْدَ اضْطِرٰاریٖ | پناهگاهم در ناچاریام (پریشانیام) | ۱۴۲۹ | آرامش در هنگام پریشانی، رفع اضطراب و استرس |
| ۱۱۰. مُعیٖنیٖ عِنْدَ مَفْزَعیٖ | کمک کارم در هراسم، پشتیبانم در پریشان حالیام | ۵۱۱ | نجات از دلهره و ترس و تقویت روح |
| ۱۱۱. عَلّٰامَ الْغُیُوبِ | بسیار دانای نهانیها | ۱۱۹۰ | آگاه شدن به غیب و دانایی به مجهولات |
| ۱۱۲. غَفّٰارَ الذُّنُوبِ | آمرزنده (بخشنده ) گناهان | ۲۰۷۰ | بخشش گناهان صغیره و کبیره |
| ۱۱۳. سَتّٰارَ العُیُوبِ | پرده پوش ( پوشاننده ) عیبهاپرده پوش ( پوشاننده ) عیبها | ۷۸۰ | حجاب و حفظ آبرو، مستور بودن از نگاه دشمنان |
| ۱۱۴. کٰاشِفَ الْکُرُوبِ | برطرف کننده غمزدگیها (گرفتاریها) | ۶۶۰ | رفع مشکلات خانوادگی و رفع مشکلاتی که به راحتی حل نمیشود |
| ۱۱۵. مُقَلِبَ الْقُلُوبِ | زیر و رو کن (دگرگون کننده) دلها | ۳۴۱ | تبدیل صفات و تبدیل به حال نیکو |
| ۱۱۶. طَبیٖبَ الْقُلُوبِ | پزشک (طبیب) دلها | ۱۹۲ | مداوای جسم و نفس، شفای امراض نفسانی |
| ۱۱۷. مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ | روشنی بخش دلها | ۴۶۵ | انرژی یافتن قلب، روشنایی دل |
| ۱۱۸. اَنیٖسَ الْقُلُوبِ | مونس (همدم) دلها | ۲۹۰ | یافتن همراز و رهایی از تنهایی |
| ۱۱۹. مُفَرِّجَ الْهُمُومِ | گشاینده غمها | ۴۴۵ | اختتام سختیها، پایان یافتن گرفتاریها |
| ۱۲۰. مُنَفِسَ الْغُمُومِ | برطرف کننده غمها، رهاننده اندوه | ۱۱۴۷ | راه گشایی و یافتن روزنه، رهایی و آزادی فکر از همّ و غم |
| ۱۲۱. جَلیٖلُ | والا، بزرگوار و محترم | ۷۳ | هیبت و وقار، عزیز شدن نزد خدا و خلق |
| ۱۲۲. جَمیٖلُ | زیبا، خوشگل | ۸۳ | ملاقات با انسانهای پاک نهاد و دفع نقش مستهجن، زیبایی باطن |
| ۱۲۳. وَکیٖلُ | کارگزار، نماینده، اختیاردار | ۶۶ | توکّل قلبی، کفایت مهمّات، دفع اضطرار |
| ۱۲۴. کَفیٖلُ | سرپرست، عهدهدار | ۱۴۰ | رزق، پیدا کردن سرپرست |
| ۱۲۵. دَلیٖلُ | راهنما، راهنمایی کننده | ۷۴ | پیدا شدن اسباب برای رسیدن به مقصود |
| ۱۲۶. قَبیٖلُ | پذیرنده، پیش خوانده، ضامن | ۱۴۲ | در معرض خوبان قرار گرفتن |
| ۱۲۷. مُدیٖلُ | چرخاننده، بسیار راهنمایی کننده، گرداننده | ۸۴ | چرخش بی دردسر زندگی |
| ۱۲۸. مُنیٖلُ | به مقصود رساننده، بهرهمند کننده | ۱۳۰ | دست یابی به اهداف |
| ۱۲۹. مُقیٖلُ | درگذرنده، نادیده گیرنده | ۱۸۰ | پشت پا زدن به کارهای ناپسند |
| ۱۳۰. مُحیٖلُ | جابجا کننده، چاره کننده | ۸۸ | چاره سازی امور، تحوّل کارها به نحو احسن |
| ۱۳۱. دَلیٖلَ الْمُتَحَیِّریٖنَ | راهنمای سرگردانها | ۸۲۳ | تبدیل شک به یقین |
| ۱۳۲. غَیٰاثَ الْمُسْتَغیٖثیٖنَ | دادرس استغاثه کنندهها | ۳۶۱۲ | استغاثه ملهوف و محزون |
| ۱۳۳. صَریٖخَ الْمُسْتَصْرِخیٖنَ | دادرس شیون کنندگان (دادرس خواهان) | ۲۳۸۱ | اجابت دعای مادران جوان مرده و یتیمان بی باعث و مالباختگان |
| ۱۳۴. جٰارَ الْمُسْتَجیٖریٖنَ | پناه پناهجویان | ۱۰۰۸ | برای مسکن و خانه |
| ۱۳۵. اَمٰانَ اْلخٰائِفیٖنَ | آرامش و ایمنی ترسویان (ترسندگان) | ۸۶۵ | رفع تزلزل و دلهره و اضطراب |
| ۱۳۶. عَوْنَ الْمُؤمِنیٖنَ | یاور (کمک) مؤمنان | ۳۵۳ | توفیق کمک به عموم |
| ۱۳۷. رٰاحِمَ الْمَسٰاکیٖنَ | مهرورز بر گدایان مهربانی کننده بر بیچارگان | ۴۶۱ | رفع درویشی و فقر |
| ۱۳۸. مَلْجَأ الْعٰاصیٖنَ | پناهگاه گنه کاران | ۳۲۶ | توفیق حال و دعا برای گناهکاران در اماکن متبرکه |
| ۱۳۹. غٰافِرَ الْمُذْنِبیٖنَ | آمرزنده گنهکاران | ۲۱۶۴ | رهایی از جهنّم |
| ۱۴۰. مُجیٖبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّیٖنَ | اجابت کننده دعای پریشانها، پاسخ دهنده درخواست ناچاران | ۱۲۸۰ | اجابت دعای ناچاران و بیچارگان |
| ۱۴۱. ذَالْجُودِ وَ الْاِحْسٰانِ | صاحب بخشش و نیکویی | ۹۰۲ | صاحب بخشش و نیکویی |
| ۱۴۲. ذَالْفَضْلِ وَ الْاِمْتِنٰانِ | صاحب برتری و منّت پذیری | ۲۲۲۱ | روزی بی منّت |
| ۱۴۳. ذَالْأمْنِ وَ الْأمٰانِ | صاحب امن و امان | ۹۵۲ | امنیّت و سلامتی |
| ۱۴۴. ذَالْقُدْسِ وَ السُّبْحٰانِ | صاحب پاکیزگی و پاکی | ۱۰۵۴ | طهارت ظاهری و باطنی |
| ۱۴۵. ذَالْحِکْمَةِ وَ الْبَیٰانِ | صاحب حکمت (کلام موافق حق و راستی) سخن آشکار و فصیح | ۹۰۴ | صواب در نطق و مصالح امور |
| ۱۴۶. ذَالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوٰانِ | صاحب مهر و رضایت دارای بخشش و خشنودی | ۲۰۷۹ | جلب قلوب |
| ۱۴۷. ذَالْحِجَّةِ وَ الْبُرْهٰانِ | صاحب راهنما (نمودار) و دلیل قاطع | ۱۰۴۳ | پویایی عقل و رهایی از تخیّلات |
| ۱۴۸. ذَالعَظَمَةِ وَ السُّلْطاٰنِ | صاحب بزرگواری و فرمانروایی | ۱۹۳۴ | ترفیع و مقام، استحکام در فرمانروایی |
| ۱۴۹. ذَالْرَّافَةِ وَ الْمُسْتَعٰانِ | صاحب مهر و استعانت، دارای مهربانی و پشتیبانی | ۱۷۶۷ | کمک و مهربانی به اطرافیان |
| ۱۵۰. ذَالْعَفْوِ وَ الغُفْرٰانِ | صاحب آمرزش و آمرزندگی | ۲۲۵۶ | حبط سیئات و محو کارهای زشت |
| ۱۵۱. مَنْ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیءٍ | اوست پروردگار (پرورنده) هر چیز | ۴۸۳ | تنظیم و ترتیب امور، ذکر مبتدیان |
| ۱۵۲. مَنْ هُوَ اِلٰهُ کُلِّ شَیءٍ | اوست معبود (خدای) هر چیز | ۴۹۷ | عبودیّت و تقرّب |
| ۱۵۳. مَنْ هِوَ خٰالِقُ کُلِّ شَیءٍ | اوست آفریننده هر چیز | ۱۱۹۲ | ابداع بدون شراکت |
| ۱۵۴. مَنْ هُوَ صٰانِعُ کُلِّ شَیءٍ | اوست سازنده هر چیز | ۶۷۳ | ساختن و پی ریزی امور مادّی |
| ۱۵۵. مَنْ هُوَ قَبْلَ کُلِّ شَیءٍ | اوست پیش از هر چیز | ۵۹۴ | اعتماد بر گذشته خویش به خدا |
| ۱۵۶. مَنْ هُوَ بَعْدُ کُلِّ شَیءٍ | اوست پس از هر چیز | ۵۳۸ | اعتماد بر آینده خویش به خدا |
| ۱۵۷. مَنْ هُوَ فَوْقَ کُلِّ شَیءٍ | اوست بالای هرچیز | ۶۴۸ | ترقّی در معنویّات |
| ۱۵۸. مَنْ هُوَ عٰالِمٌ بِکُلِّ شَیءٍ | اوست دانای هر چیز | ۶۰۵ | ازدیاد علم و درایت و دانش |
| ۱۵۹. مَنْ هُوَ قٰادِرٌ عَلیٰ کُلِّ شَیءٍ | اوست توانا بر هر چیز | ۸۷۷ | پیشرفت با توانمندی |
| ۱۶۰. مَنْ هُوَ یَبْقیٰ وَ یَفْنیٰ کُلِّ شَیءٍ | تنها اوست که میماند و همه چیز فانی میشود | ۷۳۹ | فنا و بقاء بالله |
| ۱۶۱. مُؤمِنُ | ایمن کننده، امان دهنده | ۱۳۶ | دفع شرّ جن و انس و وسواس |
| ۱۶۲. مُهَیْمِنُ | نگهبان، گواه | ۱۴۵ | صفای باطن و اطلاع بر اسرار |
| ۱۶۳. مُکَوِّنُ | بود کننده، به وجود (پدید) آورنده | ۱۶۶ | پایه ریزی امور به خیر |
| ۱۶۴. مُلَقِّنُ | تلقین کننده، زود دریابنده | ۲۲۰ | اجازه صاحب نَفس |
| ۱۶۵. مُبَیِّنُ | آشکار کننده | ۱۰۲ | ظهور حقایق، واضح شدن خفایا |
| ۱۶۶. مُهَوِّنُ | آسان کننده، آرامش دهنده | ۱۰۱ | تسهیل امور |
| ۱۶۷. مُمَکِّنُ | امکان دهنده، پابرجا دارنده | ۱۵۰ | پابرجایی امور، رسیدن به جایگاه مطلوب |
| ۱۶۸. مُزَیِّنُ | آرایش دهنده، آراسته کننده | ۱۰۷ | تجلیّه صفات |
| ۱۶۹. مُعْلِنُ | اعلان کننده، ظاهر کننده | ۱۹۰ | آگاهی و الهام یافتن، یافتن و ظهور امور خفیّه |
| ۱۷۰. مُقَسِّمُ | پخش کننده، تقسیم کننده | ۲۴۰ | توفیقات تقسیمات ارزاق مادّی و معنوی، رسیدن به کمال عدل و دادخواهی |
| ۱۷۱. مَنْ هُوَ فیٖ مُلْکِهٖ مُقیٖمٌ | کسی که در ملک خود اقامت دارد، کسی که فرمانروائیاش ماندگار است | ۴۷۶ | عدم زوال دارایی، حفظ دولت و شکوه و دارایی |
| ۱۷۲. مَنْ هُوَ فیٖ سُلْطاٰنِهٖ قَدیٖمٌ | کسیکه در سلطنت خود دیرینه است آنکه در قدرتش دیرینه است | ۵۰۰ | ابقای ولایت و حکومت |
| ۱۷۳. مَنْ هُوَ فیٖ جَلاٰلِهٖ عَظیٖمٌ | کسیکه در بزرگواریاش بزرگ است | ۱۲۸۰ | عزّت و عظمت یافتن و دست یابی به حشمت و جلالت |
| ۱۷۴. مَنْ هُوَ عَلیٰ عِبٰادِهٖ رَحیٖمٌ | کسیکه بر بندگانش مهربان است | ۵۵۱ | مهربان شدن به خلق، طلب رحمت الهی |
| ۱۷۵. مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیٖمٌ | کسیکه بر هر چیزی دانا است | ۶۱۳ | راه پیدا کردن به علوم، تجلّی علم و امور خفیّه |
| ۱۷۶. مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصاٰهُ حَلیٖمٌ | آنکه به هر که نافرمانیش کند بردبار است | ۴۴۷ | بردباری در مقابل نافرمانان، حلم |
| ۱۷۷. مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجٰاهُ کَریٖمٌ | آنکه او به هر که امیدش کند بخشنده است | ۶۷۲ | رغبت به کرامت حق تعالی |
| ۱۷۸. مَنْ هُوَ فیٖ صُنْعِهٖ حَکیٖمٌ | آنکه در آفرینشش دانشمند و صاحب حکمت است | ۴۸۴ | کار مستند و پی ریزی امور بدون خسارت |
| ۱۷۹. مَنْ هُوَ فیٖ حِکْمَتِهٖ لَطیٖفٌ | کسیکه در حکمتش باریکبین است | ۷۹۳ | اندیشه و دقّت در برنامه ریزیها، فهم امور دقیق |
| ۱۸۰. مَنْ هُوَ فیٖ لُطْفِهٖ قَدیٖمٌ | کسیکه در مهربانیاش دیرینه است | ۴۶۹ | در معرض همیشگی عنایت قرار گرفتن |
| ۱۸۱. مَنْ لٰا یُرْجیٰ اِلّٰا فَضْلُهُ | کسیکه امید نشود جز به افزون بخشی او | ۱۲۹۱ | درآمد افزون و کارگشایی |
| ۱۸۲. مَنْ لاٰ یُسْئَلُ اِلّٰا عَفْوُهُ | آنکه درخواست نشود جز گذشت او | ۴۱۵ | گذشت و ترحّم، طلب عفو و بخشش از خداوند |
| ۱۸۳. مَنْ لاٰ یُنْظَرُ اِلّٰا بِرُّهُ | کسیکه انتظاری نبرند جز به احسان او، آنکه چشم داشت نشود جز نیکی او | ۱۵۲۰ | احسان خاصّ حق، رفع درخواست و استغنای از خلق |
| ۱۸۴. مَنْ لاٰ یُخٰافُ اِلّٰا عَدْلُهُ | کسیکه نترسند جز از عدل او | ۹۵۳ | تعدیل امور، رفع تلوّن |
| ۱۸۵. مَنْ لاٰ یَدُومُ اِلّٰا مُلْکُهُ | کسیکه پایدار نیست جز فرمانروایی او | ۳۰۸ | ابقای ملکیّت و ثبات مال و جاه |
| ۱۸۶. مَنْ لاٰ سُلْطاٰنُ اِلّا سُلْطٰانُهُ | کسیکه قدرت (سلطهای) نیست جز قدرت او | ۴۵۸ | قدرت ظاهری |
| ۱۸۷. مَنْ وَسَعَتْ کَلَّ شَیءٍ رَحْمَتُهُ | کسیکه فراگرفته هر چیز را بخشش و احسان او | ۱۶۳۹ | گشایش قلبی و روحی |
| ۱۸۸. مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ | کسیکه پیشی گرفته بخشش و احسانش بر خشم او | ۳۱۱۲ | اکتساب رحمت خاص، رفع غضب الهی |
| ۱۸۹. مَنْ اَحٰاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْمُهُ | کسیکه فراگرفته هر چیز را دانش او | ۵۲۶ | تسلّط و آگاهی بر امور |
| ۱۹۰. مَنْ لَیْسَ اَحَدٌ مِثْلَهُ | کسیکه احدی مانندش نیست | ۷۷۸ | وحدت و تنزیه |
| ۱۹۱. فٰارِجَ الْهَمِّ | گشاینده اندوه، شاد کننده دلهای اندوهناک | ۳۶۰ | برطرف شدن اندوه فرزندان و وابستگان نزدیک |
| ۱۹۲. کٰاشِفَ الْغَمِّ | برطرف کننده غصّه | ۱۴۷۲ | دفع غم دنیوی |
| ۱۹۳. غٰافِرَ الذَّنْبِ | آمرزنده گناه | ۲۰۶۴ | آمرزش در ایّام خاص مانند شب قدر |
| ۱۹۴. قٰابِلَ التَّوْبِ | پذیرنده بازگشت | ۵۷۲ | پذیرش بازگشت کنندگان، امید به بخشش گناه |
| ۱۹۵. خٰالِقَ الْخَلْقِ | آفریننده آفریده | ۱۴۹۲ | اداره کردن و تربیت و تکثیر اولاد |
| ۱۹۶. صٰادِقَ الْوَعْدِ | راست نوید | ۳۰۶ | راستی در وعده و صدق، رسیدن به درستی نویدها |
| ۱۹۷. مَوْفِیَ الْعَهْدِ | وفا کننده به پیمان | ۲۴۶ | تعهّد به حقوق |
| ۱۹۸. عٰالِمَ السِّرِ | دانای نهان (راز) | ۴۳۲ | کشف و اطّلاع بر اسرار |
| ۱۹۹. فٰالِقَ الْحَبِّ | شکافنده دانه | ۲۵۲ | کشاورزی، کاشت و غرس |
| ۲۰۰. رٰازِقَ الْاَنٰامِ | روزی ده مردم (مخلوقات) | ۴۳۱ | رزق کم زحمت |
| اسماء الله | معنی | ابجد | خواص |
|---|---|---|---|
| ۲۰۱. عَلِیُّ | والا، بلند مرتبه | ۱۱۰ | صاحب آبرو شدن، بلندی قدر و منزلت |
| ۲۰۲. وَفِیُّ | وفا کننده (به عهد) | ۹۶ | صاحب وفای به عهد شدن، پایداری در تعهدات |
| ۲۰۳. غَنِیُّ | دارا، بینیاز | ۱۰۶۰ | کثرت رزق، رفع فقر، نجات از قرض مندی، جلب ثروت |
| ۲۰۴. مَلِیُّ | توانا، توانگر | ۸۰ | توانایی دل، جلب ثروت |
| ۲۰۵. حَفِیُّ | بسیار دانا، نوازش کننده | ۹۸ | ازدیاد نوازش گری نسبت به ارحام |
| ۲۰۶. رَضِیُّ | پسندیده، خشنود | ۱۰۱۰ | کسب صفت رضا |
| ۲۰۷. زَکِیُّ | پاکیزه و نیکو | ۳۷ | صفای فکر |
| ۲۰۸. بَدِیُّ | بنا گذارنده، آفریننده | ۱۶ | شروع به کارهای مهم |
| ۲۰۹. قَوِیُّ | نیرومند، نیرومند و توانا | ۱۱۶ | توانایی و قوّت، دفع دشمن |
| ۲۱۰. وَلِیُّ | دوستدار، سرپرست | ۴۶ | جذب دوستی صاحبان ولایت |
| ۲۱۱. مَنْ اَظْهَرَ الْجَمیٖلَ | آنکه آشکار گردانید زیبایی را | ۱۳۱۰ | زیبا شدن فرزند، نیکو شدن جمال، بروز زیباییها |
| ۲۱۲. مَنْ سَتَرَ الْقَبیٖحَ | آنکه بپوشد زشتی را | ۹۰۱ | حفظ آبرو |
| ۲۱۳. مَنْ لَمْ یُؤاخِذْ بِالْجَریٖرَةِ | آنکه بازخواست نمیکند به گناه | ۱۹۲۸ | درخواست چشم پوشی |
| ۲۱۴. مَنْ لَمْ یَهْتِکِ السِّتْرَ | آنکه ندرد (پاره نمیکند پرده کسی را) | ۱۲۸۶ | آبرو داری |
| ۲۱۵. عَظیٖمَ الْعَفْوِ | بزرگ گذشت | ۱۲۰۷ | بسیار عفو شدن گناهان کبیره |
| ۲۱۶. حَسَنَ التَّجٰاوُزِ | خوش درگذرنده، نیکو گذشت | ۵۶۶ | گذشت از خطای زیردستان |
| ۲۱۷. ٰاسِعَ الْمَغْفِرَةِ | فراوان (پهناور) آمرزش | ۱۴۹۳ | نظر بلند به عنایات و رحمت حق |
| ۲۱۸. بٰاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَةِ | گشاینده هر دو دست به بخشش و احسان | ۴۶۳ | گشایش در امور |
| ۲۱۹. صٰاحِبَ کُلِّ نَجویٰ | همراه هر راز، ملازم هر رازگویی | ۲۲۰ | سرّ نگهداری و حفظ راز |
| ۲۲۰. مُنْتَهیٰ کُلِّ شَکْویٰ | نهایت هر شکایت (گلایه) | ۸۹۱ | رسیدن به حاجت و مقصود و برآورده شدن حاجت دردمندان |
| ۲۲۱. ذَالنِّعْمَةِ السّٰابِغَةِ | صاحب نعمت فراوان(سرشار) | ۱۹۹۶ | تشکّر از نعمات الهی |
| ۲۲۲. ذَالْرَّحْمَةِ الْوٰاسِعَةِ | صاحب بخشش و احسان بیپایان (پهناور) | ۱۱۵۸ | در کشتی فضل خدا قرار گرفتن |
| ۲۲۳. ذَالمِنَّةِ السّٰابِقَةِ | صاحب منّت پیشین | ۱۰۲۶ | مهربانی به مخلوقات |
| ۲۲۴. ذَالْحِکْمَةِ البٰالِغَةِ | صاحب حکمت رسا، صاحب حکمت بیانتها | ۱۸۷۴ | رسیدن به تشخیص و مصالح به حق |
| ۲۲۵. ذَالْقُدْرَةِ الْکٰامِلَةِ | صاحب نیروی کامل، دارای توانایی بیعیب و نقص | ۱۱۶۸ | کسب قدرت بی عیب |
| ۲۲۶. ذَالْحُجَّةِ الْقٰاطِعَةِ | صاحب دلیل قاطع (برّنده) | ۹۶۴ | قوی شدن در مباحث علمی و قاطعیت در حکم |
| ۲۲۷. ذَالْکَرٰامَةِ الظّٰاهِرَةِ | دارای بزرگی آشکار (هویدا) | ۲۱۴۰ | خرق عادت |
| ۲۲۸. ذَالْعِزَّةِ الدّٰائِمَةِ | صاحب عزّت (ارجمندی) همیشگی | ۹۰۴ | حفظ همیشگی آبرو |
| ۲۲۹. ذَالْقُوَّةِ الْمَتیٖنَةِ | صاحب توان استوار، دارای نیروی محکم | ۱۳۷۸ | قوی شدن اراده |
| ۲۳۰. ذَالْعَظَمَةِ الْمَنیٖعَةِ | صاحب بزرگی استوار و بلند | ۱۹۵۳ | صعود به مقامات |
| ۲۳۱. بَدیٖعَ الْسَّمٰوٰاتِ | پدید آورنده (آفریننده) آسمانها | ۶۲۴ | شروع کارهای بلند |
| ۲۳۲. ٰجاعِلَ الظُّلُمٰاتِ | قرار دهنده تاریکیها | ۱۵.۶ | پرهیز از کدورات |
| ۲۳۳. رٰاحِمَ الْعَبَرٰاتِ | ترحّم کنند به اشکهای روان | ۹۵۳ | رقّت قلب |
| ۲۳۴. مُقیٖلَ الْعَثَرٰاتِ | نادیده گیرنده لغزشها | ۱۳۸۲ | محو شدن ذنوب |
| ۲۳۵. سٰاتِرَ الْعَوْرٰاتِ | پوشاننده جاهایی که باید پوشیده باشد | ۱۳۶۹ | حفظ آبرو |
| ۲۳۶. مُحْیِیَ الْاَمْوٰاتِ | زنده کننده مردهها | ۵۴۷ | احیای نفوس مرده |
| ۲۳۷. مُنْزِلَ الآیٰاتِ | فرود آورنده نشانههای روشن | ۵۷۰ | ایمان و یقین |
| ۲۳۸. مُضْعِفَ الْحَسَنٰاتِ ر | افزون کننده نیکیها | ۱۵۴۰ | ازدیاد ثواب و پاداش |
| ۲۳۹. مٰاحِیَ السَّیِّئٰاتِ | نابود کننده (از بین برنده) گناهان | ۵۶۲ | نابود کننده اعمال زشت، نابودی اخلاق مذمومه |
| ۲۴۰. شَدیٖدَ النِّقَمٰاتِ | سخت انتقام کش، سخت گیرندهٔ کیفرهای بد | ۹۴۰ | زجر و عذاب بر دشمن خونخوار، دفع ظالم |
| ۲۴۱. مُصَوِّرُ | نگارنده، صورتگر | ۳۳۶ | فرزند دار شدن و دیدن تصویرهای حقیقی |
| ۲۴۲. مُقَدِّرُ | اندازه گیر، اندازه بخش | ۳۴۴ | حکمت و حسابگری |
| ۲۴۳. مُدَبِّرُ | تدبیر کننده | ۲۴۶ | مدیریت و تدبیر امور |
| ۲۴۴. مُطَهِّرُ | پاکیزه، پاک کننده | ۲۵۴ | رفع انجاس و زوال نجاسات |
| ۲۴۵. مُنَوِّرُ | روشنی بخش، روشن کننده | ۲۹۶ | جهت نورانیّت و صفای باطن |
| ۲۴۶. مُیَسِّرُ | هموار و آسان کننده | ۳۱۰ | سهل الامور شدن خواستهها |
| ۲۴۷. مُبَشِّرُ | مژده بخش، نوید دهنده | ۵۴۲ | رحمت و ظهور تجلیّات خاص |
| ۲۴۸. مُنْذِرُ | ترساننده، بیم دهنده | ۹۹۰ | رفع بی حیایی |
| ۲۴۹. مُقَدِّمُ | پیشی گیرنده، پیش فرستنده | ۱۸۴ | به صواب شدن کارهای بعد |
| ۲۵۰. مُؤَخِّرُ | عقب انداز، به پایان رساننده | ۸۴۶ | طول عمر و اجابت دعا |
| ۲۵۱. رَبَّ الْبَیْتِ الْحَرٰامِ | پروردگار خانه محترم (کعبه) | ۹۲۵ | زیارت خانهٔ خدا |
| ۲۵۲. رَبَّ الشَّهْرِ الْحَرٰامِ | پروردگار ماه محترم (الحرام) | ۱۰۱۸ | رفع خصومت و استفاده از ماهها |
| ۲۵۳. رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرٰامِ | پروردگار شهر محترم (مکه) | ۵۴۹ | امنیّت در شهر و روستا |
| ۲۵۴. رَبَّ الرُّکْنِ وَ الْمَقٰامِ | پروردگار رکن و مقام | ۷۲۱ | تسلیم و یافتن مقامات |
| ۲۵۵. رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرٰامِ | پروردگار مشعر محترم | ۱۱۲۳ | توفیق درک و فهم امور |
| ۲۵۶. رَبَّ الْمَسْجِدَ الْحَرٰامِ | پروردگار مسجد محترم | ۶۲۰ | توفیق اماکن متبرّکه |
| ۲۵۷. رَبَّ الْحَلِّ وَ الْحَرٰامِ | پروردگار حلال و حرام | ۵۵۷ | کسب علم شریعت |
| ۲۵۸. رَبَّ النِّورِ وَ الظَّلاٰمِ | پروردگار روشنی و تاریکی | ۱۳۹۷ | برای تمییز نور از ظلمت و تشخیص حق از باطل |
| ۲۵۹. رَبَّ التَّحِیَّةِ وَ السَّلاٰمِ | پروردگار تحیّت و درود | ۸۲۴ | سلامتی و تحیّت |
| ۲۶۰. رَبَّ الْقُدْرَةِ فِی الْاَنٰامِ | پروردگار نیرو در بشر | ۷۵۵ | قوّت جسمانی، تقویت جسم و روح |
| ۲۶۱. اَحْکَمِ الْحٰاکِمیٖنَ | بزرگ حکم فرمایان، داورترین داوران | ۲۴۰ | دادرسی حقوق مظلوم |
| ۲۶۲. اَعْدَلَ العٰادِلیٖنَ | دادگرترین دادگران، عادلتر عادلان | ۳۰۱ | تحقق دادگری |
| ۲۶۳. اَصْدَقَ الصّٰادِقیٖنَ | راستگوترین راستگویان | ۴۸۱ | زبان صدق و راستگویی |
| ۲۶۴. اَطْهَرَ الطّٰاهِریٖنَ | پاکتر پاکان، پاکیزهترین پاکیزگان | ۵۲۱ | طهارت روح، تزکیه روح |
| ۲۶۵. اَحْسَنَ الْخٰالِقیٖنَ | نیکوتر (خوب تر) آفرینندگان | ۹۴۱ | حسن ظنّ به خالق، نیکو شدن طفل |
| ۲۶۶. اَسْرَعَ الْحٰاسِبیٖنَ | سریعتر حسابگران، زودرسترین حسابگران | ۴۹۳ | تسریع در حسابرسی متجاوزین |
| ۲۶۷. اَسْمَعَ السّٰامِعیٖنَ | شنواترین شنوایان (شنوندگان) | ۴۳۳ | شنوایی و اجابت حاجت |
| ۲۶۸. اَبْصَرَ النّٰاظِریٖنَ | بیناترین بینایان | ۱۵۳۵ | باز شدن چشم برزخی، روشنایی ذهن و بصیرت یافتن |
| ۲۶۹. اَشْفَعَ الشّٰافِعیٖنَ | شفیعترین شفاعت کنندگان | ۹۹۳ | آماده کردن اسباب به خیر، تسهیل امور |
| ۲۷۰. اَکْرَمَ الْاَکْرَمیٖنَ | گرامیدارترین گرامیداران | ۶۱۳ | بلندی مرتبه و کرامت نفس |
| ۲۷۱. عِمٰادَ مَنْ لٰا عِمٰادَ لَهُ | پشتوانه آنکه پشتوانهای برای او نیست | ۳۸۶ | توکّل |
| ۲۷۲. سَنَدَ مَنْ لاٰ سَنَدَ لَهُ | تکیه گاه آنکه تکیه گاهی برای او نیست | ۳۸۴ | رفع موانع |
| ۲۷۳. ذُخْرَ مَنْ لٰا ذُخْرَ لَهُ | ذخیره کسیکه ذخیره ندارد، اندوخته آنکه اندوختهای برای او نیست | ۳۱۵۶ | چاره فقر و نداری |
| ۲۷۴. حِرْزَ مَنْ لٰا حِرْزَ لَهُ | پناهگاه آنکه پناهگاهی برای او نیست | ۵۸۶ | حفظ از بلاها |
| ۲۷۵. غِیٰاثَ مَنْ لٰا غِیٰاثَ لَهُ | دادرس آنکه دادرسی ندارد، فریادرس آنکه فریادرسی برای او نیست | ۳۱۷۸ | طلب فریادرس در مشکلات |
| ۲۷۶. فَخْرَ مَنْ لاٰ فَخْرَ لَهُ | افتخار آنکه افتخاری ندارد، بالیدن آنکه بالیدنی برای او نیست | ۱۹۱۶ | ترفیع مقام |
| ۲۷۷. عِزَّ مَنْ لاٰ عِزَّ لَهُ | عزّت آنکه عزّتی ندارد، ارجمندی آنکه ارجمندی برای او نیست | ۳۱۰ | کسب عزّت |
| ۲۷۸. مُعیٖنَ مَنْ لاٰ مُعیٖنَ لَهُ | کمک آنکه کمکی ندارد، یاری کننده آنکه یاری کنندهای برای او نیست | ۴۹۶ | کمک در حوادث تلخ |
| ۲۷۹. اَنیٖسَ مَنْ لاٰ اَنیٖسَ لَهُ | هم صحبت آنکه هم صحبتی برای او نیست | ۳۹۸ | انس به حق و مصاحب مأنوس |
| ۲۸۰. اَمٰانَ مَنْ لاٰ اَمٰانَ لَهُ | ایمنی آنکه ایمنی ندارد | ۳۴۰ | امنیّت و حفظ از بلاها |
| ۲۸۱.عٰاصِمُ | نگهدار، نگهدارنده | ۲۱۰ | محفوظ بودن و تحت حرز الهی قرار گرفتن |
| ۲۸۲. قٰائِمُ | پابرجا، ایستاده | ۱۵۱ | تقویت اراده |
| ۲۸۳. دٰائِمُ | جاوید، باقی، پایدار | ۵۵ | عدم تلوّن و تزلزل |
| ۲۸۴. رٰاحِمُ | مهرورز، مهربان | ۲۴۹ | خوش دلی و نیک طینتی، رأفت و مهربانی |
| ۲۸۵. سٰالِمُ | بیعیب، تندرست | ۱۳۱ | صحّت جسم و روح؛ ایمنی از آفت و بلا |
| ۲۸۶. حٰاکِمُ | فرمان دهنده، داور | ۸۹ | تسلّط بر نفس، تسلّط بر امور |
| ۲۸۷. عٰالِمُ | دانا، دانشمند | ۱۴۱ | افزایش علم و آگاهی |
| ۲۸۸. قٰاسِمُ | پخش کننده، قسمت کننده | ۲۰۱ | توفیق به یافتن خوش اقبالی و قسمت |
| ۲۸۹. قٰابِضُ | گیرنده، تنگ کننده | ۹۰۳ | در هم شکستن خصم و سرکوبی دشمن، تعدیل افزایش سرور |
| ۲۹۰. بٰاسِطُ | گشاینده، گشایش دهنده | ۷۲ | وسعت رزق، گشایش در امور، خوش دلی، تعدیل افزایش قبض |
| ۲۹۱. عٰاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَهُ | نگهدار هر که نگهداری از او جوید، نگهدارنده گناه آنکه طلب حفاظت از گناه از او کند | ۹۵۷ | حفظ زن و فرزند |
| ۲۹۲. رٰاحِمَ مَنِ اسْتَرْحَمَهُ | مهربان به هر که از او مهر خواهد | ۱۰۵۳ | دل رحمی و نیک سیرت بودن |
| ۲۹۳. غٰافِرَ مَنِ اسْتَغْفِرَهُ | آمرزنده هر که از او آمرزش جوید | ۳۱۱۷ | مناسب شبهای قدر |
| ۲۹۴. نٰاصِرَ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ | یاری کننده هر که از او یاری طلبد | ۱۲۳۷ | طلب نصرت در زندگی |
| ۲۹۵. حٰافِظَ مَنِ اسْتَحْفَظَهُ | نگهدار هر که از او نگهداری خواهد | ۲۵۳۳ | حفظ و ایمنی خود و خانواده |
| ۲۹۶. مُکِرَمَ مَنِ اسْتَکْرَمَهُ | گرامی دارنده آنکه از او طلب گرامیداشت کند | ۱۱۱۶ | جهت رفعت و عزّت و عدم خواری |
| ۲۹۷. مُرْشِدَ مَنِ اسْتَرْشَدَهُ | راهنمای آنکه از او طلب راهنمایی کند | ۱۶۰۴ | طلب استاد حقیقی |
| ۲۹۸. صَریٖخَ مَنْ اسْتَصْرَخَهُ | دادرس آنکه از او طلب دادرسی کند | ۲۳۴۶ | فرج خواهی زندانی و اسیر |
| ۲۹۹. مُعیٖنَ مَنْ اسْتَعٰانَهُ | کمک هر که از او کمک جوید، پشتیبان آنکه از او طلب پشتیبانی کند | ۸۴۷ | طلب یاری و کمک خواهی، قوّت پیرمرد و پیرزن که کسی را ندارند |
| ۳۰۰. مُغیٖثَ مَنْ اسْتَغٰاثَهُ | فریادرس آنکه از اوطلب فریادرسی کند | ۳۶۰۷ | نجات از درماندگیهای زندگی |
| ۳۰۱. عَزیٖزاً لاٰ یُضٰامُ | عزیزی که به او ستم نشود، ارجمندی که خوار گریده نمیشود | ۹۷۷ | عزّت دائمی و رفعت مقام |
| ۳۰۲. لَطیٖفاً لاٰ یُرٰامُ | لطیفی که چشم انداز نگردد، مهربانی که فراگرفته نمیشود | ۳۱۲ | لطافت نفس |
| ۳۰۳. قَیُّوماً لاٰ یَنٰامُ | پایندهای که خواب ندارد | ۲۸۹ | دوام نفس به نورانیّت |
| ۳۰۴. دٰائِماً لاٰ یَفُوتُ | همیشگیای که از دست نرود، پایندهای که نابود نشود | ۵۸۳ | باقی ماندن نعمتها و عدم زوال آن |
| ۳۰۵. حَیاً لاٰ یَمُوتُ | زندهای که هرگز نمیرد (از بین نمیرود) | ۵۰۶ | جهت زنده ماندن قلب ظاهری و باطنی |
| ۳۰۶. مَلِکاً لاٰ یَزُولُ | سلطانی که زوال ندارد، فرمان روایی که از بین نرود | ۱۷۵ | پایداری ملکات نفسانی ممدوح |
| ۳۰۷. بٰاقِیاً لاٰ یَفْنیٰ | ماندگاری که فانی نشود، پایداری که نابود نمیشود | ۲۹۵ | بقای نفس رحمانی |
| ۳۰۸. عٰالِماً لاٰ یَجْهَلُ | دانایی که نادان (نمیشود) | ۲۲۱ | تقویت حافظه |
| ۳۰۹. صَمَداً لاٰ یُطْعَمُ | بینیازی که خوراک نخواهد، بینیازی که غذا خورانده نمیشود | ۲۹۵ | ریاضت جوع |
| ۳۱۰. قَوِیّاً لاٰ یَضْعُفُ | توانایی که سست نمیشود، نیرومندی که ناتوان نمیگردد | ۱۱۰۸ | تقویت اراده، تقویت قوا |
| ۳۱۱. اَحَدُ | یگانه، یک | ۱۳ | انقطاع از خلق و کثرت، جلای قلب، توحید ذاتی |
| ۳۱۲. وٰاحِدُ | یکی، یکتا | ۱۹ | انس، صحّت مرض، دفع وحشت و توّهمات |
| ۳۱۳. شٰاهِدُ | حاضر، گواه | ۳۱۰ | تصدیق گواه درستکار |
| ۳۱۴. مٰاجِدُ | بزرگوار، پُر آوازکننده | ۴۸ | سلوک، گشایش باطنی، بیرون رفتن از طبیعت، شهرت و آبرو |
| ۳۱۵. حٰامِدُ | ستوده کننده، ستاینده | ۵۳ | تحمید و ستایش حق |
| ۳۱۶. رٰاشِدُ | راهنما | ۵۰۵ | استاد و پیر راه |
| ۳۱۷. بٰاعِثُ | برانگیزنده، فرستنده | ۵۷۳ | کارهای بنیادی |
| ۳۱۸. وٰارِثُ | ارث برنده، میراثبر | ۷۰۷ | بقای ذریّه، حفظ جنین از سقط شدن، ایمنی از وحشت |
| ۳۱۹. ضٰارُّ | زیان بخش | ۱۰۰۱ | نجات از خواری و دفع مضرّات، آسیب رساندن به دشمن |
| ۳۲۰. نٰافِعُ | سودبخش، سودمند، سود رسان | ۲۰۱ | منفعت مالی و توانگری، حفظ منافع |
| ۳۲۱. اَعْظَمَ مِنْ کُلِّ عَظیٖمٍ | بزرگتر از هر بزرگی | ۲۱۷۱ | طیّ منازل معنوی، دست یابی به چیزهای بزرگ، عظمت و عزّت و توانگری |
| ۳۲۲. اَکْرَمَ مِنْ کُلِّ کَریٖمٍ | جوان مردتر از هر بخشنده | ۶۷۱ | مکرّم شدن نفس، متّصف شدن به صفت بخشش |
| ۳۲۳. اَرْحَمَ مِنْ کُلِّ رَحیٖمٍ | مهربانتر از هر مهربان | ۶۴۷ | مهربانی خاص به بندگان، عطوفت و رأفت خلق |
| ۳۲۴. اَعْلَمَ مِنْ کُلِّ عَلیٖمٍ | داناتر از هر دانا | ۴۳۱ | افزایش علوم |
| ۳۲۵. اَحْکَمَ مِنْ کُلِّ حَکیٖمٍ | دانشمندتر از هر دانشمند | ۲۸۷ | دقّت عقلی و فکری |
| ۳۲۶. اَقْدَمَ مِنْ کُلِّ قَدیٖمٍ | دیرینهتر (جلوتر) از هر دیرینهای | ۴۳۹ | ماندن با حقیقت نفس |
| ۳۲۷. اَکْبَرَ مِنْ کُلِّ کَبیٖرٍ | بزرگتر از هر بزرگ | ۵۹۵ | ترقّی به درجات بالاتر، فرمانروایی و بزرگی |
| ۳۲۸. اَلْطَفَ مِنْ کُلِّ لَطیٖفٍ | مهربان (دلسوزتر) از هر دل سوز | ۳۸۹ | لطیف شدن نفس، طلب ترحّم الهی |
| ۳۲۹. اَجَلَّ مِنْ کُلِّ جَلیٖلٍ | والاتر از هر والا، برجستهتر از هر برجسته | ۲۴۷ | ترفیع مقامات |
| ۳۳۰. اَعَزَّ مِنْ کُلِّ عَزیٖزٍ | گرانمایهتر از هر گرانمایه، ارجمندتر از هر ارجمندی | ۳۱۲ | تحت پوشش عزّت دو دنیا قرار گرفتن |
| ۳۳۱. کَریٖمَ الصَّفْحِ | بخشنده با گذشت | ۴۷۹ | توفیق گذشت از زیردستان |
| ۳۳۲. عظیم المنّ | بزرگ با منّت | ۱۱۴۱ | ازدیاد الطاف و نعمتهای روزمره، افزایش برکت |
| ۳۳۳. کَثیٖرَ الْخَیْرِ | بسیار با خیر، پر ز نیکی | ۱۵۷۱ | ترغیب به نیکی و نیکوکاری |
| ۳۳۴. قَدیٖمَ الْفَضْلِ | دیرینه افزون بخش | ۱۰۹۵ | ابقای فضل و لطف |
| ۳۳۵. دٰائِمَ اللُطْفِ | همیشه مهربان | ۲۰۵ | نوازش و مهربانی نسبت به زیردستان |
| ۳۳۶. لَطیٖفَ الصُّنْعِ | دقیق در صنعت، خوش قالب در صنعت | ۳۷۰ | آرایش و آراستن کارهای خوب |
| ۳۳۷. مُنَفِّسَ الْکَرْبِ | رفع کننده گرفتاریها، زداینده غم و اندوه | ۴۸۳ | دفع همّ و غم |
| ۳۳۸. کٰاشِفَ الضُرِّ | برطرف کننده زیانها (ضررها) | ۱۴۳۲ | رفع ضررهای دور و نزدیک |
| ۳۳۹. مٰالِکَ الْمُلْکِ | صاحب فرمانروایی | ۲۱۲ | حاکمیّت و فرمانروایی، ازدیاد خدم و حشم |
| ۳۴۰. قٰاضِیَ الْحَقِ | داوری کننده از روی حق و راستی | ۱۰۵۰ | عدالت ورزیدن و به حق رسیدن |
| ۳۴۱. مَنْ هُوَ فٖی عَهْدِهٖ وَفِیٌّ | آنکه در پیمانش وفا کننده است | ۳۷۱ | عدم شکستن تعهدات |
| ۳۴۲. مَنْ هُوَ فیٖ وَفٰائِهٖ قَویٌّ | آنکه در وفایش نیرومند است | ۴۰۹ | وفا داری به تعهدات الهی |
| ۳۴۳. مَنْ هُوَ فیٖ قُوَّتِهٖ عَلِیٌّ | آنکه در نیروی خود بلند مقام (والا) است | ۸۱۲ | توفیق توانایی خاص، توانمندی در عزّت یافتن |
| ۳۴۴. مَنْ هُوَ فیٖ عُلُوِّهٖ قَریٖبٌ | آنکه در والاییاش نزدیک است | ۶۱۴ | به مقام مقرّبین رسیدن، ترفیع مقام و ترقّی کردن |
| ۳۴۵. مَنْ هُوَ فیٖ قُرْبِهٖ لَطیٖفٌ | آنکه در نزدیکیاش مهربان است | ۶۲۷ | نزدیک شدن به صفات جمالی |
| ۳۴۶. مَنْ هُوَ فیٖ لُطْفِهٖ شَریٖفٌ | آنکه در دلسوزیاش گرامی است | ۹۰۵ | ارج نهادن و دلسوزی نسبت به خلق |
| ۳۴۷. مَنْ هُوَ فیٖ شَرَفِهٖ عَزیٖزٌ | آنکه در گرامیاش ارجمند است | ۸۷۰ | اشراف به کارهای عزّت آور، ترفیع عزّت و جلالت |
| ۳۴۸. مَنْ هُوَ فیٖ عِزِّهٖ عَظیٖمٌ | آنکه در ارجمندیاش بزرگ است | ۱۲۹۳ | رسیدن به بزرگی ممدوح، عظمت یافتن |
| ۳۴۹. مَنْ هُوَ فیٖ عَظَمَتِهٖ مَجیٖدٌ | آنکه در بزرگیاش بلند پایه است | ۱۶۶۳ | حفظ و بقای عزّت و آبرو |
| ۳۵۰. مَنْ هُوَ فیٖ مَجْدِهٖ حَمیٖدٌ | آنکه در بزرگواریاش ستوده است | ۳۰۵ | مورد ستایش قرار گرفتن |
| ۳۵۱. کٰافیٖ | کفایت کننده، بسنده | ۱۱۱ | کفایت مهمّات و دفع شرّ اعداء |
| ۳۵۲. شٰافیٖ | بهبود کننده، تندرستی بخش | ۳۹۱ | دفع سموم و شفای امراض ظاهری و باطنی، صحّت تندرستی |
| ۳۵۳. وٰافیٖ | وفادار، تمام و کامل | ۹۷ | رسیدن به وعدههای الهی، وفاداری در تعهدات |
| ۳۵۴. مُعٰافیٖ | عفو کننده، بهبودی دهنده | ۲۰۱ | سلامت و عافیت، معفوّ شدن از صاحب قدرت |
| ۳۵۵. هٰادیٖ | راهنما، هدایت کننده | ۲۰ | استاد راه ، پیدا شدن راهنما و نجات از گمراهی، هدایت علمی و فکری |
| ۳۵۶. دٰاعیٖ | دعوت کننده، خواننده به سوی خود | ۸۵ | تبلیغ حقایق دین، دعوت به سوی حق |
| ۳۵۷. قٰاضیٖ | قضاوت کننده، برآورنده حاجت | ۹۱۱ | قضاوت به حق، دادرسیها |
| ۳۵۸. رٰاضیٖ | خشنود شونده | ۱۰۱۱ | رسیدن به مقام رضا |
| ۳۵۹. عٰالیٖ | بلند مرتبه، والا، برفراز | ۱۱۱ | علوّ درجات معنوی، ترقّی و ترفیع مقام |
| ۳۶۰. بٰاقیٖ | پاینده، ماندگار | ۱۱۳ | طول عمر، بقای اولاد، استحکام امور و عمل مقبول |
| ۳۶۱. مَنْ کُلُّ شَیءٍ خٰاضِعٌ لَهُ | آنکه هر چیز فروتن است بر وی | ۱۹۵۶ | خضوع ظاهری و باطنی، انکسار قلبی |
| ۳۶۲. مَنْ کُلُّ شَیءٍ خٰاشِعٌ لَهُ | کسی که هرچیز فرمانبردار است بر وی | ۱۴۵۶ | خشوع نفس |
| ۳۶۳. مَنْ کُلُّ شَیءٍ کٰائِنٌ لَهُ | آنکه هر چیز بودنی است بر وی | ۵۶۶ | تملیک اخص |
| ۳۶۴. مَنْ کُلُّ شَیءٍ مَوْجُودٌ بِه | آنکه هر چیزی هست با او | ۵۱۶ | ارتباط خفی، تصرفات غیبی |
| ۳۶۵. مَنْ کُلُّ شَیءٍ مُنیٖبٌ اِلَیْهِ | آنکه هر چیزی بازگشت کننده است به سوی وی | ۵۹۸ | تفویض امور و واگذاری کارها |
| ۳۶۶. مَنْ کُلُّ شَیءٍ خٰائِفٌ مِنْهُ | کسی که هر چیزی ترسان است از وی | ۱۲۳۶ | خوف و خشیت از حق |
| ۳۶۷. مَنْ کُلُّ شَیءٍ قٰائِمٌ بِهٖ | آنکه همه چیز پایدار به اوست | ۶۰۸ | اعتماد و تکیه بر حق، استواری در امور |
| ۳۶۸. مَنْ کُلُّ شَیءٍ صٰائِرٌ اِلَیْه | آنکه هرچیزی گردنده است به سوی او | ۷۹۷ | بازگشت از مسافرتها،توکّل در سفر |
| ۳۶۹. مَنْ کُلُّ شَیءٍ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهٖ | کسیکه هر چیزی تسبیح میگوید به ستایش وی | ۵۸۹ | تسبیحات قبل از طلوع شمس و قبل از غروب |
| ۳۷۰. مَنْ کُلُّ شَیءٍ هٰالِکٌ اِلّا وَجْهَهُ | آنکه هر چیزی هلاک شونده است جز ذات وی | ۵۵۷ | فنای فی الله و محو شدن در خدا |
| ۳۷۱. مَنْ لاٰ مَفَرَّ اِلاّ اِلَیْهِ | آنکه نیست گریزگاه جز به سوی او | ۵۱۹ | بازگشت فرزند به والدین، بازگشت عبد به مولا |
| ۳۷۲. مَنْ لاٰ مَفْزَعَ اِلّا اِلَیْه | آنکه نیست پناهگاهی جز به سویش | ۳۹۶ | به دست آوردن تکیه گاه حقیقی |
| ۳۷۳. مَنْ لاٰ مَقْصَدَ اِلّا اِلَیهِ | کسیکه نیست مقصد (آهنگی) جز به سویش | ۴۳۳ | رسیدن به مقاصد معنوی |
| ۳۷۴. مَنْ لاٰ مَنْجٰا مِنْهُ اِلّا اِلَیْهِ | آنکه نیست جای رهایی جز به سوی او | ۳۸۸ | نجات از دریای موّاج دنیا |
| ۳۷۵. مَنْ لاٰ یُرْغَبُ اِلّاٰ اِلَیْهِ | کسیکه اشتیاق (میل) نشود جز به سویش | ۱۴۱۱ | میل به معانی و ملکوت |
| ۳۷۶. مَنْ لاٰ حَوْلَ وَ لاٰ قُوَّةَ اِلّا بِهٖ | آنکه نیست جنبشی و نه نیرویی جز به یاری او | ۳۵۲ | ازدیاد قوای ظاهری و باطنی |
| ۳۷۷. مَنْ لاٰ یُسْتَعٰانُ اِلّاٰ بِهٖ | آنکه کمک خواسته نشود جز به او | ۷۵۱ | استعانت در رفع صفات رذیله |
| ۳۷۸. مَنْ لاٰ یُتَوَکِّلُ اِلّاٰ عَلَیْهِ | کسیکه توکّل (تکیه و اعتماد) نشود جز بر او | ۷۳۴ | ازدیاد صفت توکّل |
| ۳۷۹. مَنْ لاٰ یُرْجیٰ اِلّاٰ هُوَ | آنکه امیدی نیست جز به او | ۳۸۷ | زیاد شدن امید به حق، ترک امید از غیر حق |
| ۳۸۰. مَنْ لاٰ یُعْبَدُ اِلّاٰ هُوَ | کسیکه پرستش نشود جز او | ۲۵۰ | عبودیت و بندگی محض و دفع شرک خفی |
| ۳۸۱. خَیْرَ الْمَرْهُوبیٖنَ | بهترین ترسناک، بهترین ترسیده شدگان | ۱۱۵۴ | تعدیل خوف افراد ترسو |
| ۳۸۲. خَیْرَ الْمَرْغُوبیٖنَ | بهترین میل شدگان (رغبت خیز) | ۲۱۴۹ | میل و رغبت به مناجات و دعا، رفع ناامیدی از حق |
| ۳۸۳. خَیْرَ الْمَطْلُوبیٖنَ | بهترین خواسته (جویا) شدگان | ۹۸۸ | طلب مطلوب |
| ۳۸۴. خَیْرَ الْمَسْئُولیٖنَ | بهترین درخواست شده | ۱۰۳۸ | مراجعات به حق و صواب، اجابت دعوات |
| ۳۸۵. خَیْرَ الْمَقْصُودیٖنَ | بهترین قصد شدگان | ۱۱۴۱ | رسیدن به حوایج و مقاصد |
| ۳۸۶. خَیْرَ الْمَذْکُوریٖنَ | بهترین یاد شدگان | ۱۸۶۷ | ابقای ذکر در دل |
| ۳۸۷. خَیْرَ الْمَشْکُوریٖنَ | بهترین شکرگزاری شده (ستوده شدگان) | ۱۴۶۷ | متذکّر شدن در سپاسگزاری از حق، ازدیاد نعمت |
| ۳۸۸. خَیْرَ الْمَحْبُوبیٖنَ | بهترین دوست داشته شدگان | ۹۵۹ | جذب معبود و معشوق، در محبّت الهی |
| ۳۸۹. خَیْرَ الْمَدْعُوّیٖنَ | بهترین خوانده شدگان | ۱۰۲۱ | دعا و ثنا و زیارت، اجابت دعا |
| ۳۹۰. خَیْرَ المُسْتَأنِسیٖنَ | خَیْرَ المُسْتَأنِسیٖنَ | ۱۵۱۲ | نزدیکی به مونس خوب |
| ۳۹۱. غٰافِرُ | آمرزنده، بخشاینده گناه | ۱۲۸۱ | محو شدن گناهان |
| ۳۹۲. سٰاتِرُ | پرده پوش، پوشاننده | ۶۶۱ | کسب صفت حیا و حفظ آبرو |
| ۳۹۳. قٰادِرُ | توانا، نیرومند | ۳۰۵ | انرژی گرفتن برای بندگی، دفع بدها و غلبه بر دشمن |
| ۳۹۴. قٰاهِرُ | قهرکننده، غلبه کننده | ۳۰۶ | بیرون رفتن دوستی دنیا، غلبه بر دشمن |
| ۳۹۵. فٰاطِرُ | آفریننده، شکافنده | ۲۹۰ | پیشرفت مهمّات |
| ۳۹۶. کٰاسِرُ | شکننده، خورد کننده | ۲۸۱ | دفع دشمنی، کوفتن بت نفس و انکسار قلبی |
| ۳۹۷. جٰابِرُ | تلافی کننده، بست و بندکننده | ۲۰۶ | مداوا و نرم کننده اعمال گذشته، جبران مافات |
| ۳۹۸. ذٰاکِرُ | یاد کننده، به یاد آورنده | ۹۲۱ | ازدیاد یاد حق در نفس |
| ۳۹۹. نٰاظِرُ | نظاره کننده، بیننده | ۱۱۵۱ | مراقبه |
| ۴۰۰. نٰاصِرُ | یاور، یاری کننده | ۳۴۱ | غالب شدن بر دشمن و شیاطین |







chcuwm
0qhqt9