| اسماء الله |
معنی |
ابجد |
خواص |
| ۶۰۱. وَلِیَّ مَنِ اسْتَوْلاٰهُ |
یار آن که یاری طلبد از او |
۶۳۹ |
طلب ولایت خاصّه |
| ۶۰۲. خٰالِقُ |
آفریدگار، آفریننده |
۷۳۱ |
استحکام عقیده در مخلوقات حق تعالی |
| ۶۰۳. رٰازِقُ |
روزی دهنده |
۳۰۸ |
طلب رزق بی زحمت |
| ۶۰۴. نٰاطِقُ |
متکلّم، گوینده |
۱۶۰ |
خطیب و سخنران شدن |
| ۶۰۵. صٰادِقُ |
راستگو |
۱۹۵ |
حصول صدق و صفا |
| ۶۰۶. فٰالِقُ |
آفریدگار صبح و سپیده دم، شکافنده |
۲۱۱ |
یدا شدن راه گم شده، موشکافی در کارهای دقیق و مشکل |
| ۶۰۷. فٰارِقُ |
پراکنده کننده دشمن، جدا کننده |
۳۸۱ |
فاصله و جدایی میان خوبان و بدان |
| ۶۰۸. فٰاتِقُ |
شکافنده، گشاینده بستهها |
۵۸۱ |
بیرون آمدن از جمود و استخراج معادن |
| ۶۰۹. رٰاتِقُ |
پیوند دهنده، بسته کننده گشودهها |
۷۰۱ |
ترمیم کننده مشکلات گذشته و جوش خوردن استخوانهای شکسته |
| ۶۱۰. سٰابِقُ |
پیش افتاده، پیشتر |
۱۶۳ |
رث خوب گذشتگان و تکرار لطف گذشته، سبقت گرفتن در امور |
| ۶۱۱. سٰامِقُ |
بلندکننده، برتر |
۲۰۱ |
بلند آوازه و هنرمند شدن |
| ۶۱۲. مَنْ یُقَلِّبُ الَّیْلَ وَ النَّهٰارَ |
آنکه زیر و رو کند (بگرداند) شب و روز را |
۶۲۶ |
انقلاب درونی |
| ۶۱۳. مَنْ جَعَلَ الظُّلُمٰاتِ وَ الْاَنْواٰرَ |
آنکه قرار داد تاریکیها و روشناییها را |
۱۸۹۰ |
علم الیقین |
| ۶۱۴. مَنْ خَلَقَ الظِّلَّ وَ الْحَرُورَ |
آنکه آفرید سایه و گرما را |
۲۲۳۲ |
استفاده از صفات جمالی و جلالی |
| ۶۱۵. مَنْ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ |
آنکه به تصرّف در آوری خورشید و ماه را |
۱۷۵۸ |
تصرّف در نفوس مذکّر و مؤنث آورد |
| ۶۱۶. مَنْ قَدَّرَ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ |
آنکه به اندازه در آورد نیکی و بدی را |
۱۷۷۲ |
اقبال به خیر و ادبار از شهر |
| ۶۱۷. مَنْ خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیٰوةَ |
آنکه آفرید مرگ و زندگی را |
۱۷۵۸ |
عبرت از انتقال و تبدیل |
| ۶۱۸. مَنْ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْاَمْرُ |
آنکه از اوست آفرینش و فرمان |
۱۱۶۴ |
آگاهی از عالم ناسوت و لاهوت |
| ۶۱۹. مَنْ لَمْ یَتَّخِذْ صٰاحِبَةً وَ لٰا وَلَداً |
آنکه نگرفته همسری و نه فرزندی |
۲۴۴۹ |
میل همدمی به حق |
| ۶۲۰. مَنْ لَیْسَ لَهُ شَریٖکٌ فِی الْمُلْکِ |
آن که نیست برای او همتایی در فرمانروایی |
۹۶۶ |
دفع شرک |
| ۶۲۱. مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ |
آنکه نبود برای او یاوری (سرپرستی) از خوار شدن |
۱۱۷۲ |
یافتن یار عزیز |
| ۶۲۲. مَنْ یَعْلَمُ مُرٰادَ الْمُریٖدیٖنَ |
آنکه میداند خواسته مشتاقان (ارادتمندان) را |
۸۳۰ |
رسیدن مشتاقان به مراد |
| ۶۲۳. مَنْ یَعْلَمُ ضَمیٖرَ الصّٰامِتیٖنَ |
آنکه میداند نهان خاموشان را |
۱۹۱۲ |
علم ضمیر |
| ۶۲۴. مَنْ یَسْمَعُ اَنیٖنَ الْوٰاهِنیٖنَ |
آنکه بشنود ناله خسته دلان را |
۵۳۴ |
مناجات و راز و نیاز |
| ۶۲۵. مَنْ یَریٰ بُکٰاءَ الْخٰائِفیٖنَ |
آنکه مینگرد گریه ترسندگان را |
۱۱۰۷ |
ازدیاد گریه از خوف الهی |
| ۶۲۶. مَنْ یَمْلِکُ حَوٰائِجَ السّٰائِلیٖنَ |
آنکه در اختیار دارد خواستههای سؤال کنندگان را |
۳۹۲ |
قضای حوائج |
| ۶۲۷. مَنْ یَقْبَلُ عُذْرَ التّٰائِبیٖنَ |
آنکه میپذیرد بهانه بازگشت کنندگان را |
۱۶۹۷ |
آمرزش گناهان و پذیرش توابین |
| ۶۲۸. مَنْ لاٰ یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدیٖنَ |
آنکه اصلاح نمیکند کار بدکاران را |
۶۷۴ |
تنبّه و چوب زدن فاسدان |
| ۶۲۹. مَنْ لاٰ یُضیٖعُ اَجْرَ الْمُحْسِنیٖنَ |
آنکه ضایع نمیکند مزد نیکوکاران را |
۱۴۶۴ |
ترغیب به نیکوکاری |
| ۶۳۰. مَنْ لاٰ یَبْعُدُ عَنْ قُلُوبِ الْعٰارِفیٖنَ |
آنکه دور نمیشود از دل عارفان |
۹۰۷ |
قرب عارفان به معروف |
| ۶۳۱. اَجْوَدَ الْاَجْوَدیٖنَ |
بخشندهترین بخشندگان |
۱۱۹ |
متّصف شدن به جود و بخشش، رفع بخل |
| ۶۳۲. دٰائِمَ الْبِقٰاءِ |
همیشه پایدار |
۱۸۱ |
بقاء بالله، پایداری و استقامت |
| ۶۳۳. سٰامِعَ الدُّعٰاءِ |
شنوای درخواست |
۲۷۸ |
استجابت دعا و استماع راز و نیاز برزخی |
| ۶۳۴. وٰاسِعَ الْعَطٰاءِ |
فراوان (با وسعت) در بخشش |
۲۴۹ |
ازدیاد مواهب الهی |
| ۶۳۵. غٰافِرَ الْخَطٰاءِ |
آمرزنده گناهان (سهوی و اشتباهی) |
۱۹۲۳ |
آمرزش خطاهای عمومی |
| ۶۳۶. بَدیٖعَ السَّمٰاءِ |
نو بیرون آورنده (پدید آورنده) آسمان |
۲۱۹ |
زیبایی و نوآوری در تصنّع |
| ۶۳۷. حَسَنَ الْبَلٰاءِ |
نیکو آزمایش |
۱۸۳ |
قبولی امتحانات |
| ۶۳۸. جَمیٖلَ الثَّنٰاءِ |
زیبا ستایش |
۶۶۵ |
متّصف شدن زبان به نیکی ، به نیکی ستایش کردن |
| ۶۳۹. قَدیٖمَ السَّنٰاءِ |
دیرینه فروغ (فراز) |
۲۹۶ |
تفکّر در تجلّی صفاتی |
| ۶۴۰. کَثیٖرَ الْوَفٰاءِ |
(بسیار) پر وفادار |
۸۴۸ |
متخلّق به وفاداری، پایداری در تعهدات |
| ۶۴۱. شَریٖفَ الْجَزٰاءِ |
صاحب شرف در پاداش دادن |
۶۲۳ |
قبول شدن اعمال |
| ۶۴۲. سَتّٰارُ |
بسیار پوشنده (پرده پوش) |
۶۶۱ |
پرده پوشی عیوب، در حجاب حق قرار گرفتن |
| ۶۴۳. غَفّٰارُ |
بسیار آمرزنده |
۱۲۸۱ |
آمرزش |
| ۶۴۴. قَهّٰارُ |
بسیار چیره |
۳۰۶ |
بیرون رفتن محبّت دنیا |
| ۶۴۵. جَبّٰارُ |
بسیار جبران (غلبه) کننده |
۲۰۶ |
خاشع شدن جبّاران، جبران فقر و کمبودها و محفوظ شدن مظلوم از ظالم |
| ۶۴۶. صَبّٰارُ |
بسیار شکیبا |
۲۹۳ |
زیاد شدن استقامت در حوادث |
| ۶۴۷. بٰارُّ |
بسیار نیکوکار |
۲۰۳ |
نیک کرداری و نیکویی |
| ۶۴۸. مُخْتٰارُ |
اختیار دار، صاحب اختیار |
۱۲۴۱ |
دفع مملوکیّت، مستقیم در آزادگی و رأی، صاحب رأی و نظر شدن |
| ۶۴۹. فَتّٰاحُ |
بسیار گشاینده |
۴۸۹ |
رفع حجب از دل، گشایش کارهای مغلق، گشایش امور |
| ۶۵۰. نَفّٰاحُ |
بسیار دمنده (دهنده) |
۱۳۹ |
جذب نسیمهای خاصّ الهی |
| ۶۵۱. مُرْتٰاحُ |
(خرسند) بسیار فرح بخش |
۶۴۹ |
خشنودی و رضایت، دفع قبض، راحتی روح و روان |
| ۶۵۲. مَنْ خَلَقَنیٖ وَ سَوّٰانیٖ |
آنکه مرا آفرید تسویه یکسان نمود |
۱۰۱۳ |
رشد و بلوغ کارها به صواب و فرزند سالم و صالح |
| ۶۵۳. مَنْ رَزَقَنیٖ وَ رَبّٰانیٖ |
آنکه روزی داد مرا و پرورش داد (پرورش داده) |
۷۲۶ |
رزق و رشد فکری و روحی |
| ۶۵۴. مَنْ اَطْعَمَنیٖ وَ سَقٰانیٖ |
آنکه مرا خورانید و نوشانید |
۴۹۷ |
طعام و شراب حلال |
| ۶۵۵. مَنْ قَرَّبَنیٖ وَ اَدْنٰانیٖ |
آن که نزدیک کرد مرا و از نزدیکان قرار داد (پهلوی خود آورد) |
۵۷۴ |
به درجات مقرّبین رسیدن |
| ۶۵۶. مَنْ عَصَمَنیٖ وَ کَفٰانیٖ |
آنکه بازداشت مرا از گناه کفایت نمود |
۵۱۷ |
کفایت امور و عصمت عرضی |
| ۶۵۷. مَنْ حَفَظَنیٖ وَ کَلاٰنیٖ |
آنکه نگه داشت مرا و حفظ کرد |
۱۲۵۵ |
محفوظ شدن |
| ۶۵۸. مَنْ اَعَزَّنیٖ وَ اَغْنٰانیٖ |
آنکه گرامی داشت مرا و بینیازم (توانگر) ساخت |
۱۳۴۶ |
غنا و عزّت دارین |
| ۶۵۹. مَنْ وَفَّقَنیٖ وَ هَدٰانیٖ |
آنکه مرا توفیق داد و هدایت کرد |
۴۱۲ |
توفیق درک و پیاده کردن دین |
| ۶۶۰. مَنْ ٰانَسَنیٖ وَ ٰاوٰانیٖ |
آنکه مرا همدم شد و در پناه خود گرفت |
۳۳۵ |
انیس پیشگاه حضرت حق شدن |
| ۶۶۱. مَنْ اَمٰاتَنیٖ وَ اَحْیٰانیٖ |
آنکه مرا بیمراند و زنده کند |
۶۷۸ |
کشته شدن نفس امّاره و حیات دل |
| ۶۶۲. مَنْ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِمٰاتِهٖ |
آنکه محقق میشود حق با سخنانش |
۸۴۵ |
لباس حق پوشیدن و داشتن زبان گویا در احقاق حق |
| ۶۶۳. مَنْ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبٰادِهٖ |
آنکه میپذیرد توبه را از بندگانش |
۱۲۷۳ |
توفیق توبه یافتن |
| ۶۶۴. مَنْ یَحُولَ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهٖ |
آنکه حائل شود میان شخص و قلبش (دلش) |
۶۲۰ |
رفع حجب |
| ۶۶۵. مَنْ لٰا تَنْفَعُ الشَّفٰاعَةُ اِلّاٰ بِاِذْنِهٖ |
آنکه سود نبخشد میانجیگری جز با اجازه او |
۲۳۹۳ |
اسباب به جا و واقعی و شفاعت آخرت |
| ۶۶۶. مَنْ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیٖلِهٖ |
آنکه اوست دانا بدانکه گمراه شد از راهش |
۱۳۹۱ |
عدم گمراهی |
| ۶۶۷. مَنْ لاٰ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهٖ |
آنکه نیست پس زنندهای بر داوری او (ای آن که پیگردی ندارد فرمانش) |
۴۳۶ |
ابقای حکم |
| ۶۶۸. مَنْ لٰا رٰادَّ لِقَضٰائِهٖ |
آنکه نیست رد کنندهای بر مشیّت (تقدیر) او |
۱۲۶۳ |
قضا و قدر ممدوح و صواب |
| ۶۶۹. مَنْ اِنْقٰادَ کُلُّ شَیءٍ لِاَمْرِهٖ |
آنکه رام (مطیع) است هر چیز برای فرمانش |
۸۸۲ |
نفوذ کلمه، تسلّط امور |
| ۶۷۰. مَنِ السَّمٰوٰاتُ مُطَوِیّٰاتٌ بِیَمیٖنِهٖ |
آنکه آسمانها را در هم پیچیده |
۱۲۱۱ |
طیّ الارض |
| ۶۷۱. مَنْ یُرْسِلُ الرِّیٰاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهٖ |
آنکه فرستد بادها مژدگانی در پیشاپیش رحمتش |
۱۸۸۲ |
آمادگی نزول رحمانی مادّی با برکت |
| ۶۷۲. مَنْ جَعَلَ الْاَرْضَ مِهٰاداً |
آنکه قرار داد زمین را بستر و مهد آسایش |
۱۲۷۶ |
سیر و سیاحت در زمین |
| ۶۷۳. مَنْ جَعَلَ الْجِبٰالَ اَوْتٰاداً |
آنکه قرار داد کوهها را میخهایی |
۶۷۳ |
قرار و سکونت دل |
| ۶۷۴. مَنْ جَعَلَ الشَّمْسَ سِرٰاجاً |
آنکه قرار داد آفتاب را چراغی روشن |
۸۸۹ |
سیر در آفاق |
| ۶۷۵. مَنْ جَعَلَ الْقَمَرَ نُوراً |
آنکه قرار داد ماه را روشنایی (تابان) |
۸۲۱ |
توفیقات شبانگاهی |
| ۶۷۶. مَنْ جَعَلَ الَّیْلَ لِبٰاساً |
آنکه قرار داد شب را پوشش ( جامه راحتی ) |
۳۸۸ |
توفیقات در شبها و راز و نیاز در پوشش سحر |
| ۶۷۷. مَنْ جَعَلَ النَّهٰارَ مَعٰاشاً |
آنکه قرار داد روز را برای زندگی |
۸۹۲ |
ازدیاد رزق روزانه |
| ۶۷۸. مَنْ جَعَلَ النَّوْمَ سُبٰاتاً |
آنکه قرار داد خواب را مایه آسایش |
۷۸۴ |
آرامش و درمان بی خوابی و امراض عصبی |
| ۶۷۹. مَنْ جَعَلَ السَّمٰاءَ بِنٰاءً |
آنکه قرار داد آسمان را افراشته |
۳۷۸ |
صعود در منازل طریق |
| ۶۸۰. مَنْ جَعَلَ الْاَشْیٰاءَ اَزْوٰاجاً |
آنکه قرار داد همه چیزها را جفت |
۵۵۴ |
پیوند و همبستگی و باروری درختان تلقیح شونده |
| ۶۸۱. مَنْ جَعَلَ النّٰارَ مِرْصٰاداً |
آنکه قرار داد آتش را کمینگاه |
۸۰۹ |
مغلوب شدن دشمنی |
| ۶۸۲. سَمیٖعُ |
شنوا |
۱۸۰ |
استجابت دعا و شنیدن گوش ظاهری و برزخی |
| ۶۸۳. شَفیٖعُ |
شفاعت کننده، میانجی گر |
۴۶۰ |
فراهم شدن اسباب برای رسیدن به مقاصد عظیمه، واسطه قرار دادن |
| ۶۸۴. رَفیٖعُ |
بلند پایه |
۳۶۰ |
ترقّی درجات معنوی، ترفیع مقام |
| ۶۸۵. مَنیٖعُ |
فرازنده، بسیار ارجمند |
۱۷۰ |
قرار گرفتن شخصیّت در پوشش عزّت |
| ۶۸۶. سَریٖعُ |
شتابکار، شتابنده |
۳۴۰ |
زود یافتن حاجت |
| ۶۸۷. بَدیٖعُ |
نو بیرون آورنده، پدید آورنده |
۸۶ |
درست شدن کارها و نجات از اندوه و کار فرو بسته، ابتکار و نوآوری |
| ۶۸۸. کَبیٖرُ |
بزرگ |
۲۳۲ |
بزرگی در ظاهر و باطن، ارتباط ارواح و مجرّدات |
| ۶۸۹. قَدیٖرُ |
توانا |
۳۱۴ |
قوّت قلب و تسلّط بر کارها |
| ۶۹۰. خَبیٖرُ |
آگاه، دانا |
۸۱۲ |
اطّلاع پیدا کردن بر ضمایر و اسرار قلوب |
| ۶۹۱. مُجیٖرُ |
پناه بخش، در پناه گیرنده |
۲۵۳ |
جایگاه و منزل مناسب یافتن، ایمنی از عذاب، رفع ذلّت و خواری |
| ۶۹۲. حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ |
زنده پیش از هر زنده |
۲۱۹ |
شروع زندگی عارفانه، حیات قلب |
| ۶۹۳. حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ |
زنده پس از هر زنده |
۱۶۳ |
حیات قلب، بیداری قلب و فکر و ذهن |
| ۶۹۴. حَیُّ الَّذیٖ لَیْسَ کَمِثْلِهٖ حَیٌّ |
زندهای که نیست همانندش زندهای |
۱۴۷۲ |
حیات دنیا و آخرت |
| ۶۹۵. حَیُّ الَّذیٖ لاٰ یُشٰارِکُهُ حَیٌّ |
زندهای که همکاری نکرده او را زندهای |
۱۳۴۴ |
حیات باقیّه برای نفوس خاصّه، جاودانی در حیات معنوی |
| ۶۹۶. حَیُّ الَّذیٖ لاٰ یَحْتٰاجُ اِلیٰ حَیٍّ |
زندهای که نیاز ندارد به زندهای |
۱۲۷۱ |
برای زندگی اشخاص تنها |
| ۶۹۷. حَیُّ الَّذیٖ یُمیٖتُ کُلَّ حَیٍّ |
زندهای که بمیراند (میمیراند) هر زنده را |
۱۲۸۷ |
توحید افعالی |
| ۶۹۸. حَیُّ الَّذیٖ یَرْزُقُ کُلَّ حَیٍّ |
زندهای که روزی دهد هر زندهای را |
۱۱۴۴ |
رزق حلال عامّه |
| ۶۹۹. حَیّاً لَمْ یَرِثِ الْحَیٰوةَ مِنْ حَیٍّ |
زندهای که نگرفته زندگی از زنده دیگر، زندهای که به ارث نبرده زندگانی را از زندهای |
۱۳۶۲ |
علم الیقین به حیات ازلی |
| ۷۰۰. حَیُّ الَّذیٖ یُحْییِ الْمَوتٰی |
زندهای که زنده کند مردهها را |
۱۲۸۴ |
صفای باطن، سرفرازی در قیامت |
| ۷۰۱. حَیُّ یٰا قَیُّومُ لاٰ تَأخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاٰ نَوْمٌ |
زندهٔ پاینده که نگیردش چُرت و نه خواب، زندهای پایدار که او را چرت و خواب نگیرد |
۲۵۶۶ |
بیداری و عدم غفلت، پایداری حیات بخش |
| ۷۰۲. مَنْ لَهُ ذِکْرٌ لاٰ یُنْسیٰ |
آنکه یادش فراموش نشود آن که برای اوست یادی که فراموش نشود |
۱۲۱۲ |
ازدیاد ذکر خدا، عدم فراموشی، باقی ماندن یاد و نام در روزگار |
| ۷۰۳. مَنْ لَهُ نُورٌ لاٰ یُطْفیٰ |
آنکه نورش خاموش نگردد، آن که برای اوست روشنایی که خاموش نگردد |
۵۲۱ |
بقای بر نورانیّت ذات و صفات، حیات قلب |
| ۷۰۴. مَنْ لَهُ نِعَمٌ لاٰ تُعَدُّ |
آنکه نعمتهایش آمار نشود، آن که برای اوست نعمتهایی که به شمارش نیاید |
۷۹۰ |
شکر نعمتهای مادّی و معنوی، ازدیاد نعمات الهی |
| ۷۰۵. مَنْ لَهُ مُلْکٌ لاٰ یَزُولُ |
آنکه سلطنتش زوال ندارد، آن که برای اوست فرمانروایی که زایل نگردد |
۲۹۹ |
ابقای مقام |
| ۷۰۶. مَنْ لَهُ ثَنٰاءٌ لاٰ یُحْصیٰ |
آنکه ستایشش شمرده نشود، آن که برای اوست حمد و ثنایی که شمرده نشود |
۸۲۵ |
مدح و ثنای حق |
| ۷۰۷. منْ لَهُ جَلاٰلُ لاٰ یُکَیِّفُ |
آنکه جلالش چگونگی نپذیرد، آن که برای اوست بزرگی که چگونگی نپذیرد |
۳۴۰ |
علم به اسماء جلالی، برای بزرگی یافتن |
| ۷۰۸. مَنْ لَهُ کَمٰالٌ لاٰ یُدْرَکُ |
آنکه کمالش درک نشود، آن که برای اوست کمالی که درک نشود |
۴۸۱ |
رشد به کمالات واقعی |
| ۷۰۹. مَنْ لَهُ قَضٰاءُ لاٰ یُرَدُّ |
آنکه قضایش رد ندارد، آن که برای اوست داوری که ردّ نگردد |
۱۲۷۱ |
مقام تسلیم و رضا، داوری |
| ۷۱۰. مَنْ لَهُ صِفٰاتٌ لاٰ تُبَدَّلُ |
آنکه صفاتش دگرگونی نپذیرد، آن که برای اوست صفاتی که دگرگون نگردد |
۱۱۶۳ |
عدم زوال صفات حسنه، ثبات و رفع تلوّن |
| ۷۱۱. مَنْ لَهُ نَعُوتٌ لاٰ تُغَیَّرُ |
آنکه نمایشهایش تغییر نپذیرد، آن که برای اوست تعریفهایی که تغییر نکند |
۲۲۹۲ |
ابقای فضایل، ثبات و رفع تلوّن |
| ۷۱۲. رَبَّ الْعٰالَمیٖنَ |
پروردگار جهانیان |
۴۳۴ |
تربیت و رشد در دنیا و آخرت |
| ۷۱۳. مٰالِکِ یَوْمَ الدّیٖنِ |
مالک روز جزا، فرمانروای روز جزا، صاحب جزا |
۲۴۲ |
توفیقات حسنات در ایام خاص |
| ۷۱۴. غٰایَةَ الطّٰالِبیٖنَ |
نهایت جویندگان، هدف نهایی جویندگان |
۱۱۴۹ |
راه یابی جویندگان هدف، رسیدن به مقصود |
| ۷۱۵. ظَهْرَ الْلّاٰجیٖنَ |
پشت و پناه پناهندگان، پشتیبان پناهندگان |
۱۲۳۰ |
ازدیاد امید ناامیدان، رفع بی کسی در غربت |
| ۷۱۶. مُدْرِکَ الْهٰارِبیٖنَ |
دریابندهٔ گریختگان، دریابندهٔ فرار کنندگان |
۵۶۳ |
پناه دادن رجوع کنندگان از خطا، پناه دادن و رجوع افراد فراری به وطن، باز آوردن گمشده |
| ۷۱۷. مَنْ یُحِبُّ الصّٰابِریٖنَ |
آنکه دوست دارد شکیبایان را |
۴۹۴ |
صبر و استقامت |
| ۷۱۸. مَنْ یُحِبُّ التَّوّٰابیٖنَ |
آن که دوستدار توبه کاران است، آن که دوستدارد بازگشت کنندگان را |
۶۱۸ |
توفیق توبه و انابه |
| ۷۱۹. مَنْ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّریٖنَ |
آن که دوستدار پاکیزگان است، آن که دوستدارد پاکیزگان را |
۸۶۳ |
طهارت ظاهری و باطنی |
| ۷۲۰. مَنْ یُحِبُّ الْمُحْسِنیٖنَ |
آن که دوستدار نیکوکاران است، آن که دوست دارد نیکوکاران را |
۳۵۹ |
ازدیاد نیکوکار |
| ۷۲۱. مَنْ هُوَ اَعْلَمُ بِالْمُهْتَدیٖنَ |
آنکه داناتر به راه یافتگان است، آن که اوست داناتر به راه هدایت یافتگان |
۷۸۴ |
هدایت عامّه |
| ۷۲۲. شَفیٖقُ |
مهربان، اندرز دهندهٔ مهربان |
۴۹۰ |
ازدیاد محبّت میان اقوام درجه یک |
| ۷۲۳. رَفیٖقُ |
همراه، دوست و همراه |
۳۹۰ |
دوست یابی |
| ۷۲۴. حَفیٖظُ |
حفیظ، نگهدار، نگهبان |
۹۹۸ |
حفظ از موذیات، ترسیدن از هلاکت، محفوظ ماندن از شرّ مخلوقات و امراض، دفع خیالات فاسده |
| ۷۲۵. مُحیٖطُ |
فرادارنده، در بر گیرنده |
۶۷ |
علم و معرفت |
| ۷۲۶. مُقیٖتُ |
روزی بخش، نیرو بخش |
۵۵۰ |
توسعهٔ رزق، صبر، یادگیری علم، مطیع شدن نفس |
| ۷۲۷. مُغیٖثُ |
دادرس، فریادرس، به فریاد رسنده |
۱۵۵۰ |
استغاثه از حضرت مستغاث، فریادرسی ناتوان |
| ۷۲۸. مُعِزُّ |
عزیز کننده، گرامی دارنده |
۱۱۷ |
عزیز شدن در دنیا و آخرت |
| ۷۲۹. مُذِلُّ |
خوار کننده، ذلیل کننده |
۷۷۰ |
ذلیل شدن دشمن، ایمنی مظلوم |
| ۷۳۰. مُبْدِیءُ |
آغازنده، پایه گذارنده، آغازگر |
۵۶ |
شروع کارها، طلب فرزند، آسان شدن وضع حمل، ازدیاد شیر |
| ۷۳۱. مُعیٖدُ |
برگرداننده، بازگرداننده، باز آورنده |
۱۱۲۴ |
حفظ خانه، رجوع مسافر، غایب نشدن چیزی، سعادت ایمان |
| ۷۳۲. مَنْ هُوَ اَحَدٌ بِلاٰ ضِدٍّ |
آنکه یگانه است و ضدّ ندارد، آنکه اوست یکتای بی مخالف |
۹۵۱ |
تحمید احدیّت و یکتایی |
| ۷۳۳. مَنْ هُوَ فَرْدٌ بِلاٰ نِدٍّ |
آنکه یکتاست و برابری ندارد، آنکه اوست یگانهٔ بی مخالف |
۴۷۲ |
دفع اضداد، خالص شدن قلب از رقیب |
| ۷۳۴. مَنْ هُوَ صَمَدٌ بِلاٰ عِیْبٍ |
آنکه بی نیاز است و کاستی ندارد، آنکه اوست بینیاز بدون عیب |
۳۵۰ |
تقویت اراده، ثروت با برکت |
| ۷۳۵. مَنْ هُوَ وِتْرٌ بِلاٰ کَیْفٍ |
آنکه تنهاست و چگونگی ندارد، آنکه اوست تنهای بدون کیفیّت |
۸۵۰ |
توحید صفاتی |
| ۷۳۶. مَنْ هُوَ قٰاضٍ بِلاٰ حَیْفٍ |
آنکه قضاوت کند و خلاف حق ندارد، آنکه اوست قضاوت کنندهٔ بدون ظلم |
۱۱۳۳ |
قضاوت به حق |
| ۷۳۷. مَنْ هُوَ رَبٌّ بِلاٰ وَزیٖرٍ |
آنکه پروردگاریست بینیاز به وزیر، آنکه اوست پروردگار بدون دستور دهنده |
۵۵۹ |
تنظیم و ترتیب امور بدون دخالت افکار |
| ۷۳۸. مَنْ هُوَ عَزیٖزٌ بِلاٰ ذُلٍّ |
آنکه عزیز است بیخواری، آنکه اوست گرامی بدون خواری |
۹۵۸ |
اقتدار حشمت و شوکت بدون عوارض |
| ۷۳۹. مَنْ هُوَ غَنِیٌّ بِلاٰ فَقْرٍ |
آنکه توانگر است و فقر ندارد، آنکه اوست توانگر بدون فقر |
۱۵۷۴ |
زوال نداری و ابقای دارایی |
| ۷۴۰. مَنْ هُوَ مَلِکٌ بِلاٰ عَزْلٍ |
آنکه سلطان عزل ناپذیر است، آنکه اوست پادشاه بدون برکنار شدن |
۳۳۱ |
ثابت بودن نفس |
| ۷۴۱. مَنْ هُوَ مَوْصُوفٌ بِلاٰ شَبیٖهٍ |
آنکه موصوف بدون مانند است، آنکه اوست وصف شده بدون مانند |
۶۷۳ |
توحید صفات |
| ۷۴۲. مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذّٰاکِریٖنَ |
آنکه ذکرش شرف است برای ذاکران (ذکرش شرف ذاکران است) |
۲۶۳۶ |
ارتقای ذاکر حق |
| ۷۴۳. مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لَلشّٰاکِریٖنَ |
آن که شکرش کامیابی شاکران است |
۱۳۴۹ |
شکر گزاری کامل، توفیق در شکر |
| ۷۴۴. مَنْ حَمْدُهُ عِزٌّ لِلْحٰامِدیٖنَ |
آنکه حمدش عزّت حمدگویان است، آنکه ستایشش عزّت برای ستایش کنندگان است. |
۳۹۷ |
فراهم شدن اسباب جهت عزّت |
| ۷۴۵. مَنْ طٰاعَتُهُ نَجٰاةٌ لِلْمُطیٖعیٖنَ |
آنکه طاعتش نجات مطیعان است، آن که فرمانبریش رهایی از آتش است برای فرمانبرداران |
۸۸۳ |
توفیق طاعات، جهت مطیع کردن |
| ۷۴۶. مَنْ بٰابُهُ مَفْتُوحٌ لِلطّٰالِبیٖنَ |
آنکه درگاهش (درش) باز است برای جویندگان |
۷۸۶ |
فتح برای سالکان مبتدی |
| ۷۴۷. مَنْ سَبیٖلُهُ وٰاضِحٌ لِلْمُنیٖبیٖنَ |
آنکه راهش باز است برای توبه کاران، ای آن که راهش آشکار است برای بازآیندگان |
۱۲۳۴ |
باز شدن راههای بسته |
| ۷۴۸. مَنْ اٰیٰاتُهُ بُرْهٰانٌ لِلنّٰاظِریٖنَ |
آنکه نشانههای او برهان است برای بینندگان، آن که نشانههایش دلیل آشکار است برای بینندگان |
۲۰۳۶ |
تقویّت عقل و دل، رفع وسوسه |
| ۷۴۹. مَنْ کِتٰابُهُ تَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقیٖنَ |
آنکه کتابش یادآور پرهیزکاران است، آن که کتابش یادآوری است برای پرهیزکاران |
۲۵۰۳ |
انس با قرآن |
| ۷۵۰. مَنْ رِزْقُهُ عُمُومٌ لِطّٰائِعیٖنَ وَ الْعٰاصیٖنَ |
آنکه روزیش شامل فرمانبران و گناهکاران است، آن که روزیش همگانی است برای فرمانبران و گنهکاران |
۱۰۱۷ |
توحید عام، رزق عام |
| ۷۵۱. مَنْ رَحْمَتَهُ قَریٖبٌ مِنَ الْمُحْسِنیٖنَ |
آنکه مهرش پیرامون نیکوکاران است، آن که رحمتش نزدیک است به نیکوکاران |
۱۳۹۴ |
ازدیاد کارهای خیر و نیک |
| ۷۵۲. مَنْ تَبٰارَکَ اسْمُهُ |
آنکه مبارک است نامش |
۸۱۹ |
تطابق اسم با مسمّی |
| ۷۵۳. مَنْ تَعٰالیٰ جَدُّهُ |
آنکه بلند است اقبالش، آن که بلند مرتبه است شأنش |
۶۱۳ |
روی آوردن اقبال و شانس و بخت |
| ۷۵۴. مَنْ لاٰ اِلٰهَ غَیْرُهُ |
آنکه نیست معبود به حقی جز او، آن که نیست معبودی جز او |
۱۳۷۲ |
توحید |
| ۷۵۵. مَنْ جَلَّ ثَنٰائُهُ |
آنکه والاست ستایشش، آن که برتر است مدحش |
۶۸۰ |
حمد و ثنای مطلوب |
| ۷۵۶. مَنْ تَقَدَّسَتْ اَسْمٰائُهُ |
آنکه مقدس است نامهایش |
۱۱۶۲ |
آن که پاکیزه است نامهایش؛مظهریّت اسماء جمالی |
| ۷۵۷. مَنْ یَدُومُ بَقٰائُهُ |
آنکه همیشه میماند، آن که جاویدان است ماندگاریش |
۲۵۹ |
دوام و بقا |
| ۷۵۸. مَنِ الْعَظَمَةُ بَهٰائُهُ |
آنکه بزرگواری جلوهٔ اوست، آن که بزرگی شکوه او است |
۱۱۵۰ |
قابلیّت برای تجلیّات |
| ۷۵۹. مَنِ الْکِبْرِیٰاءُ رِدٰائُهُ |
آن که لباس کبریایی در بر دارد، آن که بزرگ منشی لباس اوست |
۵۶۵ |
عزّت و عظمت یافتن، بزرگی و هیبت و شکوه |
| ۷۶۰. مَنْ لاٰ تُحْصیٰ اٰلاٰئُهُ |
آنکه شمرده شود مهربانی اش، آنکه به شمارش نیاید نعمتهای باطنی او |
۶۶۷ |
ازدیاد توفیقات باطنی و معنوی |
| ۷۶۱. مَنْ لاٰ تَعُدُّ نَعْمٰائُهُ |
آنکه آمار نگردد نعمتهایش، آنکه شمرده نشود نعمتهای ظاهری او |
۷۶۲ |
ازدیاد نعمات مادّی |
| ۷۶۲. مُعیٖنُ |
کمک کار، یاری کننده |
۱۷۰ |
طلب مدد در کارهای مهم، مدد کار یافتن در بی کسی |
| ۷۶۳. اَمیٖنُ |
استوار، راز نگهدارنده، امانت دار |
۱۰۱ |
برای حفظ امانات مالی و فروج و عورات |
| ۷۶۴. مُبیٖنُ |
آشکار کن، بزرگی و روشنی، آشکار کننده |
۱۰۲ |
احقاق حق |
| ۷۶۵. مَتیٖنُ |
استوار و نیرومند، استوار |
۵۰۰ |
یقین، نجات زندانی، ازدیاد شیر |
| ۷۶۶. مَکیٖنُ |
پا برجا، توانا و پا بر جا، با منزلت، با مکنت |
۱۲۰ |
استقامت و عدم تزلزل |
| ۷۶۷. رَشیٖدُ |
راهنمای پاینده، راهنما |
۵۱۴ |
فتح، معلوم شدن سرانجام کار، ارشاد گمشدگان طریق |
| ۷۶۸. حَمیٖدُ |
ستوده، پسندیده |
۶۲ |
برطرف کردن اخلاق ذمیمه، کسب اخلاق حمیده، معزّز شدن نزد خلایق، دفع زبان هرزه، صلاح و نیک نامی |
| ۷۶۹. مَجیٖدُ |
بزرگوار، پرآوازه |
۵۷ |
شفای دردها، نورانیّت دل، رفع قبض، ترقّی در سیر و سلوک |
| ۷۷۰. شَدیٖدُ |
محکم، نیرومند، دلیر و نیرومند |
۳۱۸ |
نابودی دشمن |
| ۷۷۱. شَهیٖدُ |
گواه، گواه و بیننده |
۳۱۹ |
اطّلاع بر امور غیبی، سعادت و صلاح |
| ۷۷۲. ذَالْعَرْشِ الْمَجیٖدِ |
صاحب عرش بزرگ، دارای عرش بزرگوار |
۱۳۸۹ |
بلندی و رفعت |
| ۷۷۳. ذَالْقَوْلِ السَّدیٖدِ |
صاحب گفته درست، دارای گفتار محکم |
۹۷۶ |
نطق صواب |
| ۷۷۴. ذَاْلفِعْلِ الرَّشیٖدِ |
صاحب کار برازنده، دارای کردار صحیح |
۱۴۵۶ |
توفیق افعال صواب |
| ۷۷۵. ذَالْبَطْشِ الشَّدیٖدِ |
صاحب خشم سخت، صاحب حمله سخت |
۱۳۹۱ |
دلیری و غالب شدن بر دشمن |
| ۷۷۶. ذَالْوَعْدِ وَ الْوَعیٖدِ |
صاحب وعده و تهدید، دارای مژده و تهدید |
۹۳۸ |
باور، راستی در وعده |
| ۷۷۷. مَنْ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمیٖدُ |
آنکه او ولی و حمید است، آن که اوست سرپرست ستوده، آن که اوست سرپرست پسندیده |
۲۷۱ |
به دست آوردن سرپرست |
| ۷۷۸. مَنْ هُوَ فَعّٰالٌ لِمٰا یُریٖدُ |
آنکه او به خوبی بکند هر چه خواهد، آن که اوست کوشا به آنچه اراده کند |
۵۷۷ |
توحید افعالی، تفویض امور |
| ۷۷۹. مَنْ هُوَ قَریٖبٌ غَیْرُ بَعیٖدٍ |
آنکه نزدیک است و دوری ناپذیر، آن که اوست نزدیک نزدیک |
۱۷۰۹ |
برای نیل به مقرّبین، اجابت دعا |
| ۷۸۰. مَنْ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیءٍ شَهیٖدٌ |
آنکه او بر هر چیز گواه است |
۸۹۰ |
مراقبه، پیدا شدن گمشده |
| ۷۸۱. مَنْ هُوَ لَیْسَ بِظَلّٰامٍ لِلْعَبیٖدٍ |
آنکه او نیست ستم کننده بر بندگان |
۱۳۲۰ |
دفع افکار ناپسند، خوش بینی به حق، اصلاح اعتقادات |
| ۷۸۲. مَنْ لاٰ شَریٖکَ لَهُ وَ لاٰ وَزیٖرَ |
آنکه شریک و وزیر ندارد، آن که نیست همتایی برای او و نه دستور دهندهای |
۹۴۶ |
توحید خاص، دفع شرک |
| ۷۸۳. مَنْ لاٰ شَبیٖهَ لَهُ وَ لاٰ نَظیٖرَ |
آن که نیست همانندی برای او و نه مانندی، آن که مانند و شبیه و نظیر ندارد |
۱۶۷۰ |
ظهور اسماء جمالی حق |
| ۷۸۴. خٰالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنیٖرِ |
آفرینندهٔ خورشید و ماه تابان |
۱۸۷۰ |
توحید در آفاق، تصرّف به اشیاء، خلق و اختراع در امور دقیق |
| ۷۸۵. مُغْنِیَ الْبٰائِسِ الْفَقیٖرِ |
توانگر کننده مستمند بیچیز، توانگر کنندهٔ مستمند ندار، توانگر کنندهٔ بینوا و تهی دست |
۱۶۱۶ |
غنی شدن، بی نیازی |
| ۷۸۶. رٰازِقَ الطِّفْلِ الصَّغیٖرِ |
روزی دهندهٔ کودک شیرخوار، روزی دهندهٔ کودک و خردسال |
۱۷۸۹ |
کفایت رزق فرزندان |
| ۷۸۷. رٰاحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیٖرِ |
مهربان بر پیرمرد کهنسال، رحم کنندهٔ پیرمرد کهنسال |
۱۴۵۴ |
تقویت روحیه پیرمردان، نزول رحمت بر قلب سالخوردگان |
| ۷۸۸. جٰابِرَ الْعَظْمِ الْکَسیٖرِ |
بست و بند کنندهٔ استخوان شکسته، پیوند دهندهٔ استخوان شکسته |
۱۵۶۸ |
مداوا و جبران گذشته، پیوند شکستگیها، گشایش در کار بسته |
| ۷۸۹. عِصْمَةَ الْخاٰئِفِ الْمُسْتَجیٖر |
نگهدار ترسان پناهنده (پناه جو)، نگهدارندهٔ هراسان زنهار خواهنده |
۱۶۶۲ |
ادامه کار بدون خوف، حفظ و نگهداری اسیران، حفظ نفس از گناه |
| ۷۹۰. مَنْ هُوَ بِعِبٰادِهٖ خَبیٖرٌ بَصیٖرٌ |
آن که به بندگانش آگاه و بیناست |
۱۲۹۹ |
مکاشفات، آگاهی از علوم خفایا و منایا، علم ضمیر |
| ۷۹۱. مَنْ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیءٍ قَدیٖرٌ |
آن که او بر هر چیز تواناست |
۷۷۷ |
قدرت |
| ۷۹۲. ذَالْجُودِ وَ النِّعَمِ |
صاحب جود و نعمت، دارای بخشش و نعمتها |
۹۴۱ |
احسان خاص |
| ۷۹۳. ذَالْفَضْلِ وَ الْکَرَمِ |
صاحب فضل و کرامت، دارای افزون بخشی و جوانمردی |
۱۹۳۸ |
جلب تفضّلات مادّی و معنوی |
| ۷۹۴. خٰالِقَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ |
آفرینندهٔ دفتر قلم، آفرینندهٔ لوح و قلم |
۱۰۱۳ |
کتابت و نویسندگی |
| ۷۹۵. بٰارِیءَ الذَّرِّ وَ النَّسَمِ |
بوجود آورندهٔ اجسام ریز و آدمیان، پدیدار کنندهٔ مورچه و بشر |
۱۳۳۱ |
تولید مثل انسان و حیوانات، فرزند دار شدن |
| ۷۹۶. ذَالْبَأسِ وَ النِّقَمِ |
صاحب حدّت ( شدت ) و نقمت، دارای سختی و انتقامها |
۱۰۲۲ |
دفع دشمن و سختی |
| ۷۹۷. مُلْهِمَ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ |
الهام بخش عرب و عجم، الهام کنندهٔ عرب و غیر عرب |
۵۶۸ |
الهامات |
| ۷۹۸. کٰاشِفَ الضُّرِّ وَ الْاَلَمِ |
برطرف کنندهٔ ضرر و درد، برطرف کنندهٔ زیان و درد |
۱۵۴۰ |
برطرف شدن مریضی و درد، برطرف نمودن زیان وارد شده |
| ۷۹۹. عٰالِمَ السِّرِّ وَ الْهِمَمِ |
دانای راز و نهان، دانای راز و توجهات قلبی، دانای رازها و نهادهای نهفته |
۵۵۴ |
باخبر شدن از قلبها، علم و آگاهی بر مخفیات، علم ضمیر |
| ۸۰۰. رَبَّ الْبَیْتِ وَ الْحَرَمِ |
پروردگار کعبه و حرم |
۹۳۰ |
توفیق زیارت خانه خدا |
xztorh