| اسماء الله |
معنی |
ابجد |
خواص |
| ۸۰۱. خَلَقَ الْاَشْیٰاءَ مِنَ الْعَدَمِ |
آنکه آفرید هر چیز را از عدم، آنکه آفرید چیزها را از نیستی |
۱۳۹۸ |
شروع کارهای نو |
| ۸۰۲. فٰاعِلُ |
کننده و انجام دهنده |
۱۸۱ |
قوی شدن اراده |
| ۸۰۳. جٰاعِلُ |
نهنده، قرار دهنده |
۱۰۴ |
نقشه ریزی |
| ۸۰۴. قٰابِلُ |
پذیرنده، روی آورده |
۱۳۳ |
پذیرش، آماده کردن کارها، زمینه سازی |
| ۸۰۵. کٰامِلُ |
کامل، بیعیب و نقصان، تمام و بینقصان |
۹۱ |
درست انجام شدن کارهای مادّی، برطرف شدن لغزشهای عقل |
| ۸۰۶. فٰاصِلُ |
جدا کننده و برّنده، از هم جدا کننده |
۲۰۱ |
فاصله گرفتن افراد ناباب، تمییز خوب و بد |
| ۸۰۷. وٰاصِلُ |
به هم پیوند، رسیده، پیوند دهنده |
۱۲۷ |
وصول به محبوب، پیوند به مقاصد عظیم |
| ۸-۸. عٰادِلُ |
دادگر |
۱۰۵ |
تعدیل در کارها |
| ۸۰۹. غٰالِبُ |
پیروز، چیره شونده و پیشی گرفته |
۱۰۳۳ |
پیروزی و تفوق |
| ۸۱۰. طٰالِبُ |
خواستار، جوینده و خواهان |
۴۲ |
تعلیم و تعلّم دانش خواه برای کسی که اول سلوک وی است |
| ۸۱۱. وٰاهِبُ |
بخشنده و عطا کننده |
۱۴ |
ثروت و روزی، جلب منفعت |
| ۸۱۲. مَنْ اَنْعَمَ بِطَوْلِهٖ |
آنکه نعمت بخشد به فضل خود، آنکه نعمت دهد به فراوانی |
۳۰۳ |
در حیطه فضل قرار گرفتن |
| ۸۱۳. مَنْ اَکْرَمَ بِجُودِهٖ |
آنکه کرم کند به جود خود، آنکه احسان کند به بخشش |
۳۷۱ |
متّصف به اسماء جمالی، برای توسعه در امر معیشت |
| ۸۱۴. مَنْ جٰادَ بِلُطْفِهٖ |
آنکه جود کند به لطف خود، آنکه بخشش کند با نیکوییاش |
۲۲۴ |
جذب عنایات خاص |
| ۸۱۵. مَنْ تَعَزَّرَ بِقُدْرَتِهٖ |
آنکه عزیز باشد به نیروی خود، آنکه سرافراز کند با تواناییاش |
۱۲۸۵ |
از دست ندادن شرافت |
| ۸۱۶. مَنْ قَدَّرَ بِحِکْمَتِهٖ |
آنکه اندازه گیرد به حکمت خود، آنکه اندازه دهد با حکمتش |
۸۶۹ |
تبیین و تقدیر معقولانه |
| ۸۱۷. مَنْ حَکَمَ بِتَدْبیٖرِهٖ |
آنکه حکم کند به تدبیر خود، آنکه داوری و حکومت کند با عاقبت اندیشی |
۷۸۱ |
مدیریت ممدوح و با کفایت |
| ۸۱۸. مَنْ دَبَّرَ بِعِلْمِهٖ |
آنکه تدبیر کند به دانش خود، آنکه عاقبت اندیشی کند با دانش اش |
۴۴۳ |
حصول نتایج علمی |
| ۸۱۹. مَنْ تَجٰاوَزَ بِحِلْمِهٖ |
آنکه درگذرد به بردباری خود |
۵۹۲ |
علم ورزیدن |
| ۸۲۰. مَنْ دَنیٰ فیٖ عُلُوِّهٖ |
آنکه نزدیک است در برتری، آنکه نزدیک است در عین بلند مرتبگیاش |
۳۵۵ |
ترقّی زود هنگام، رشد سریع |
| ۸۲۱. مَنْ عَلاٰ فیٖ دُنُوِّهٖ |
آنکه برتر است در عین نزدیکی، آنکه بلند مرتبه است در عین نزدیکیاش |
۳۴۶ |
ترقّی در قرب معنوی |
| ۸۲۲. مَنْ یَخْلُقُ مٰا یَشٰاءُ |
آنکه بیافریند هرچه خواهد، آنکه میآفریند آنچه را بخواهد |
۱۱۸۲ |
شروع در درست |
| ۸۲۳. مَنْ یَفْعَلُ مٰا یَشٰاءُ |
آنکه بکند هرچه بخواهد، آنکه انجام دهد آنچه را بخواهد |
۶۳۲ |
صحیح انجام دادن امور |
| ۸۲۴. مَنْ یَهْدیٖ مَنْ یَشٰاءُ |
آنکه رهبری کند هر که را خواهد، آنکه هدایت کند آنچه را بخواهد |
۵۲۰ |
هدایت مطلقه |
| ۸۲۵. مَنْ یُضِلُّ مَنْ یَشٰاءُ |
آنکه گمراه گذارد هر که را خواهد، آنکه گمراه کند هر که را بخواهد |
۱۳۳۱ |
دفع شیطان صفتان |
| ۸۲۶. مَنْ یُعَذِّبُ مَنْ یَشٰاءُ |
آنکه کیفر دهد هر که را خواهد، آنکه شکنجه کند هر که را خواهد |
۱۲۷۳ |
کیفر دشمن |
| ۸۲۷. مَنْ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشٰاءُ |
آنکه بیامرزد هر که را خواهد |
۱۸۱۱ |
آمرزش گناهان |
| ۸۲۸. مَنْ یُعِزُّ مَنْ یَشٰاءُ |
آنکه عزیز کند هر که را خواهد |
۱۲۳۱ |
عزّت و رفعت |
| ۸۲۹. مَنْ یُذِلُّ مَنْ یَشٰاءُ |
آنکه ذلیل کند هر که را خواهد، آنکه خوار کند هر که را خواهد |
۱۲۳۱ |
سرکوب کردن خصم |
| ۸۳۰. مَنْ یُصَوِّرُ فِی الْاَرْحٰامِ مٰا یَشٰاءُ |
آنکه صورت کشد در رحمها هر چه را خواهد، آنکه نقش بندد در رحمها آنچه را خواهد |
۱۱۱۹ |
طلب اولاد شایسته و زیبا |
| ۸۳۱. مَنْ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهٖ مَنْ یَشٰاءُ |
آنکه مخصوص به رحمت خود کند هر که را خواهد، آنکه اختصاص دهد رحمت خود را به هر که خواهد، آنکه ویژه کند با رحمتش هر که را بخواهد |
۲۲۴۶ |
قابلیّت |
| ۸۳۲. مَنْ لَمْ یَتَّخِذْ صٰاحِبَةً وَ لاٰ وَلَداً |
آنکه همسر نگیرد و فرزند نپذیرد، آنکه نگرفته همدمی و نه فرزندی |
۲۰۵۴ |
دفع همنشین گمراه |
| ۸۳۳. مَنْ جَعَلَ لِکُلِّ شَیءٍ قَدْراً |
آنکه مقرّر ساخته برای هر چیز اندازه، آنکه قرار داده بر هر چیزی اندازهای ؛ محاسبه، علم ریاضی |
۸۸۸ |
تعدیل اندیشه و تدبیر در امور |
| ۸۳۴. مَنْ لاٰ یُشْرِکُ فیٖ حُکْمِهِ اَحَداً |
آنکه شریک نکرده در حکم خود احدی را، آنکه انبازی نگرفته در حکومتش کسی را |
۸۲۸ |
صواب در نظر و قضاوت |
| ۸۳۵. مَنْ جَعَلَ الْمَلاٰئِکَةَ رُسُلاً |
آنکه فرشتگان را رسول کرده، آنکه قرار داد فرشتگان را پیام آوران |
۶۱۲ |
ارتباط با ملائکه |
| ۸۳۶. مَنْ جَعَلَ فِی السَّمٰاءِ بُروجاً |
آنکه نهاده است در آسمان برجها، آنکه قرار داد در آسمان دیده بانیهایی |
۶۲۷ |
توحید افعالی |
| ۸۳۷. مَنْ جَعَلَ الْاَرْضَ قَرٰاراً |
آنکه گردانیده زمین را پایگاه، آنکه قرار داد زمین را جای آسایش |
۱۷۲۷ |
آرامش دل، طلب زمین پاک |
| ۸۳۸. مَنْ خَلَقَ مِنَ الْمٰاءِ بَشَراً |
آنکه آفریده از آب بشر |
۱۴۸۵ |
تشکیل نطفه صالح، توحید افعالی |
| ۸۳۹. مَنْ جَعَلَ لِکُلِّ شَیءٍ اَمَداً |
آنکه قرار داده برای هر چیزی مدتی |
۶۲۹ |
پایان رساندن زمانها به عافیت |
| ۸۴۰. مَنْ اَحٰاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْماً |
آنکه فرا گرفته هر چیز را علمش |
۶۱۲ |
علم و دانایی |
| ۸۴۱. مَنْ اَحْصیٰ کُلَّ شَیءٍ عَدَداً |
آنکه شمرده عدد هر چیز را |
۶۳۸ |
حسابرسی صحیح، تدبیر امور و چاره سازی صحیح |
| ۸۴۲. اَوَّلُ |
نخست، آغاز |
۳۷ |
یمن و برکت برای شروع کارها، جهت باز آمدن غایب، طلب فرزند |
| ۸۴۳. آخِرُ |
پس از پایان همه خلق است |
۸۰۱ |
حسن عاقبت، دوام کارها به سعادت، صفای باطن، خوش دلی |
| ۸۴۴. ظٰاهِرُ |
نمایان و آشکار، پیدا |
۱۱۰۶ |
عدم کوری ، ظهور گمشده، پیدا شدن مخفیّات |
| ۸۴۵. بٰاطِنُ |
اندرون هر چیز، پنهان |
۶۲ |
اطّلاع بر اسرار مکنونه، ایمنی از ضلالت، حفظ امانت، نورانیّت دل |
| ۸۴۶. بَرُّ |
نیکوکار، نیکی |
۲۰۲ |
سالم بودن فرزند از آفت، کرامت، رسیدن به مطلوب |
| ۸۴۷. حَقُّ |
درست، راستی، راست و درست و سزاوار |
۱۰۸ |
احقاق حق، خلاصی از طلبکار، پیدا شدن گم |
| ۸۴۸. فَرْدُ |
تنها، یکتا، تک |
۲۸۴ |
خلاصی از کثرت، انقطاع الی الله |
| ۸۴۹. وِتْرُ |
یگانه، یکتا و تنها و طاق |
۶۰۶ |
تجرّد، انقطاع از خلق |
| ۸۵۰. صَمَدُ |
بینیاز، سرور بینیاز |
۱۳۴ |
غنا، استغناء، رجوع خلق به ذکر، یقین به صدق |
| ۸۵۱. سَرْمَدُ |
همیشه و پیوسته، همیشه جاوید، ابد |
۳۰۴ |
ابقای روح در مقام رحمانی |
| ۸۵۲. خَیْرَ مَعْرُوفٍ عُرِفَ |
بهترین شناخته شدهها، بهترین شناخته شده به خوبی که شناخته شده |
۱۵۵۶ |
ازدیاد معرفت به معبود |
| ۸۵۳. اَفْضَلَ مَعْبُودٍ عُبِدَ |
برتر پرستیده شدهها، برترین عبادت شده که عبادت شده |
۱۱۰۹ |
عبودیّت |
| ۸۵۴. اَجَلَّ مَشْکُورٍ شُکِرَ |
والاتر شکرگزاری شدگان، والاترین سپاس شوندهای که سپاس شده |
۱۱۲۰ |
تقویت حمد و شکر گزاری، ازدیاد نعمت |
| ۸۵۵. اَعَزَّ مَذْکُورٍ ذُکِرَ |
عزیزترین یاد شدهها، گرامیترین یاد شدهای که یاد شده |
۱۹۶۴ |
شهرت با عزّت |
| ۸۵۶. اَعْلیٰ مَحْمُودٍ حُمِدَ |
بلندترین ستودهها، بالاترین ستودهای که ستوده شده |
۲۶۱ |
تجلیه صفات، مقام آور |
| ۸۵۷. اَقْدَمَ مَوْجُودٍ طُلِبَ |
قدیمیترین موجودی که مطلوب است، قدیمیترین موجودی که خواسته شده |
۲۴۵ |
برای طلب و رسیدن به مقصود |
| ۸۵۸. اَرْفَعَ مَوْصُوفٍ وُصِفَ |
برتر و ستایش شده، والاترین وصف شدهای که وصف شده |
۷۴۹ |
توحید صفاتی، آرایش واقعی فضایل |
| ۸۵۹. اَکْبَرَ مَقْصُودٍ قُصِدَ |
بزرگتر مقصود قصد شده، بزرگترین مقصودی که قصد شده |
۶۵۷ |
برآوردن حاجات مهم |
| ۸۶۰. اَکْرَمَ مَسْئُولٍ سُئِلَ |
کریمتر درخواست شده، گرامیترین سؤال شدهای که سؤال شده |
۴۸۹ |
درستی درخواست سائل |
| ۸۶۱. اَشْرَفَ مَحْبُوبٍ عُلِمَ |
شریفتر محبوبی که دانسته شده، شریفترین محبوبی که شناخته شده |
۷۷۹ |
رسیدن عالمانه به معشوق و معبود |
| ۸۶۲. حَبیٖبَ الْبٰاکیٖنَ |
دوست گریه کنندگان |
۱۳۶ |
ازدیاد بکاء (گریه و اشک) |
| ۸۶۳. سَیِّدَ الْمُتَوَکِّلیٖنَ |
آقای متوکلان، آقای توکل کنندگان |
۶۶۱ |
اعتماد و تکیه بر حق |
| ۸۶۴. هٰادِیَ الْمُضِلّیٖنَ |
رهنمای گمراهان |
۹۸۱ |
هدایت افراد گمراه، در راه راست قرار گرفتن |
| ۸۶۵. وَلِیَّ الْمُؤمِنیٖنَ |
سرپرست مؤمنان |
۲۷۳ |
ولایت مطلقه |
| ۸۶۶. اَنیٖسَ الذٰاکِریٖنَ |
انیس ذاکران، همدم یاد کنندگان |
۱۱۳۳ |
کثرت انس به ذکر |
| ۸۶۷. مَفْزَعَ الْمَلْهُوفیٖنَ |
پناه دلسوختگان |
۴۴۹ |
قوّت قلب مادران فرزند مرده و افراد برادر مرده |
| ۸۶۸. مُنْجِیَ الصّٰادِقیٖنَ |
نجات بخش راستگویان، نجات دهندهٔ راستگویان |
۳۸۹ |
نجات با صداقت |
| ۸۶۹. اَقْدَرَ الْقٰادِریٖنَ |
تواناتر توانایان، تواناترین قدرتمندان |
۷۰۱ |
امداد از قدرت حق در کارها |
| ۸۷۰. اَعْلَمَ الْعٰالِمیٖنَ |
داناتر دانایان، داناترین دانایان |
۳۷۳ |
ازدیاد دانش |
| ۸۷۱. اِلٰهَ الْخَلْقِ اَجْمَعیٖنَ |
معبود خلق همه، معبود آفریدگان |
۹۷۱ |
توحید عام |
| ۸۷۲. مَنْ عَلاٰ فَقَهَرَ |
آنکه بالاست و تسلط دارد، آنکه سربلند شد پس غالب گشت |
۵۷۶ |
علوّ بدون سقوط |
| ۸۷۳. مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ |
آنکه مالک است و توانایی دارد، آنکه مالک شد پس توانا گشت |
۵۶۴ |
تملیک و تسلّط بر مال و اهل خود |
| ۸۷۴. مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ |
آنکه نهان است و آگاهی دارد، آنکه نهان شد پس آگاه گشت |
۱۰۳۳ |
علم پنهانی و غیب، آگاهی بر ضمائر |
| ۸۷۵. مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَ |
آنکه پرستیده شود و تقدیر کند، آنکه پرستیده شد پس سپاسگزار گشت |
۷۷۶ |
عبودیّت خاصّه |
| ۸۷۶. مَنْ عُصِیَ فَغَفَرَ |
آنکه نافرمانی شود و بیامرزد، آنکه نافرمانی شد پس آمرزید |
۱۶۲۰ |
بخشش، درخواست غفران، اعمال قبول |
| ۸۷۷. مَنْ لاٰ تَحْویٖهَ الْفِکَرُ |
آنکه جا نگیرد در اندیشهها، آنکه در بر نگیرد او را اندیشه |
۸۸۱ |
توحید افعالی |
| ۸۷۸. مَنْ لاٰ یُدْرِکُهُ بَصَرٌ |
آنکه نیابد او را دیدهها، آنکه درک نکند او را دیدهای |
۶۵۲ |
توحید صفات |
| ۸۷۹. مَنْ لاٰ یَخْفیٰ عَلَیْهِ اَثَرٌ |
آنکه پوشیده نماند بر او اثر، آنکه پوشیده نماند بر او نشانهای |
۱۶۳۷ |
دفع شرک خفی |
| ۸۸۰. رٰازِقَ الْبَشَرِ |
روزی دهندهٔ بشر |
۸۴۱ |
رزق عامّه |
| ۸۸۱. مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ |
اندازه گیرندهٔ هر اندازه، اندازه دهنده هر اندازه |
۶۹۰ |
محاسبه در عمران، بنیان کارهای بزرگ |
| ۸۸۲. حٰافِظُ |
نگاهدارنده |
۹۸۹ |
حفظ خود و اهل از خطرها |
| ۸۸۳. بٰارِیءُ |
آفریننده |
۲۱۳ |
خلاصی از تنهایی، طلب فرزند، منقاد شدن خلق، طلب مربّی |
| ۸۸۴. ذٰارِیءُ |
پدید آرنده، آفریدگار و افزون کننده |
۹۱۱ |
ردّ غایب |
| ۸۸۵. بٰاذِخُ |
بلند مقام؛ |
۱۳۰۳ |
ترفیع مقام دنیوی |
| ۸۸۶. فٰارِجُ |
گشایش بخش، باز کنندهٔ روزی |
۲۸۴ |
گشایش در رزق، گشودن بخت و اقبال |
| ۸۸۷. فٰاتِحُ |
گشاینده |
۴۸۹ |
مفتوح شدن کارهای مقلق، رفع حجب قلبی، باز شدن رزق مادّی |
| ۸۸۸. کٰاشِفُ |
گشاینده، آشکار و هویدا کننده |
۴۰۱ |
کشف سیرت، هویدا شدن اموری که پنهان میکنند |
| ۸۸۹. ضٰامِنُ |
عهده دار و ملتزم |
۸۹۱ |
تضمین کارها به صواب |
| ۸۹۰. اٰمِرُ |
فرمانده، دستور دهنده |
۲۴۱ |
تقویت نفس رحمانی |
| ۸۹۱. نٰاهیٖ |
قدغن کننده، نهی کننده |
۶۶ |
تضعیف نفس شیطانی، بی رغبتی به محرّمات، دفع ضرر |
| ۸۹۲. مَنْ لاٰ یَعْلَمُ الْغَیْبَ اِلّٰا هُوَ |
آنکه جز او غیب نداند، آنکه نمیداند نهان را جز او |
۱۳۵۷ |
علم به امور غیبی |
| ۸۹۳. مَنْ لاٰ یَصْرِفُ السُّوءَ اِلّٰا هُوَ |
آنکه برنگرداند پیشامد بد را جز او، آنکه بر نمیگرداند بدی را جز او |
۶۴۱ |
دفع سوء همسایه و قرین، دفع سوء ظن |
| ۸۹۴. مَنْ لاٰ یَخْلُقُ الْخَلْقَ اِلّٰا هُوَ |
آنکه نیافریند آفریده را جز او |
۱۶۶۵ |
ایجاد و اختراع، ابداع |
| ۸۹۵. مَنْ لاٰ یَغْفِرُ الذَّنْبَ اِلّٰا هُوَ |
آنکه نیامرزد گناه را جز او |
۲۲۳۷ |
آمرزش خواهی و طلب عفو |
| ۸۹۶. مَنْ لاٰ یُتِمَّ النِّعْمَةَ اِلّٰا هُوَ |
آنکه تمام نکند نعمت را جز او |
۸۱۰ |
عدم زوال نعمت |
| ۸۹۷. مَنْ لاٰ یُقَلِّبُ الْقُلُوبَ اِلّٰا هُوَ |
آنکه زیر و رو نکند دلها را جز او، آنکه دگرگون نکند دلها را جز او |
۴۷۵ |
تقویت قلب، انقلاب درونی، رفع افسردگی |
| ۸۹۸. مَنْ لاٰ یُدَبِّرُ الْاَمْرَ اِلّٰا هُوَ |
آنکه تدبیر کارها نکند جز او، آنکه نمیکند کار را جز او |
۶۵۳ |
تدبیر و مدیریت خاصّه، تدبیر در امور |
| ۸۹۹. مَنْ لاٰ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ اِلّٰا هُوَ |
آنکه نباراند باران را جز او، آنکه نمیفرستد باران را جز او |
۱۸۰۲ |
طلب باران و نزول رحمت عامّه |
| ۹۰۰. مَنْ لاٰ یَبْسُطُ الرِّزْقَ اِلّٰا هُوَ |
آنکه وسعت ندهد روزی را جز او، آنکه نمیگستراند روزی را جز او |
۵۸۳ |
گشایش رزق خود و خانواده |
| ۹۰۱. مَنْ لاٰ یُحْیِی الْمَوْتیٰ اِلّٰا هُوَ |
آنکه زنده نکند مردهها را جز او، آنکه زنده نمیکند مرده را جز او |
۶۸۹ |
حیات مادّی و معنوی |
| ۹۰۲. مُعیٖنَ الضُّعَفٰاءِ |
کمک ناتوانها، یاور ضعیفان |
۱۱۵۲ |
قوّت قلب افراد ندار، دفع مذلّت و خواری |
| ۹۰۳. صٰاحِبَ الْغُرَبٰاءِ |
یاور غریبان، همنشین غریبان |
۱۳۳۵ |
امداد روحی برای افراد غریب و تنها، رفع بی کسی، ازدیاد رفیق |
| ۹۰۴. نٰاصِرَ الْاُولِیٰاءِ |
یار دوستان، یاری دهندهٔ دوستان |
۴۲۰ |
کمک از دوستان |
| ۹۰۵. قٰاهِرَ الْاَعْداٰءِ |
چیره بر دشمنان، غلبه کنندهٔ بر دشمنان |
۴۱۳ |
غلبه بر دشمن |
| ۹۰۶. رٰافِعَ السَّمٰاءِ |
فرازنده آسمانها |
۴۸۳ |
ترقّی در سلوک |
| ۹۰۷. اَنیٖسَ الْاَصْفِیٰاءِ |
انیس برگزیدگان، همدم برگزیدگان |
۳۳۴ |
همنشینی با افراد شایسته |
| ۹۰۸. حَبیٖبَ الْاَتْقِیٰاءِ |
دوست پرهیزکاران |
۵۶۵ |
حبّ تقوی |
| ۹۰۹. کَنْزَ الْفُقَرٰاءِ |
گنج فقیران، گنج تهیدستان |
۴۸۹ |
ازدیاد رزق مستمندان |
| ۹۱۰. اِلٰهَ الْاَغْنِیٰاءِ |
معبود توانگران |
۱۱۲۹ |
ثروت خاصّ |
| ۹۱۱. اَکْرَمَ الْکُرَمٰاءِ |
کریمتر کریمان، کریمترین بخشندگان |
۵۵۳ |
در پوشش الطاف کریمانه حق قرار گرفتن |
| ۹۱۲. کٰافِیاً مِنْ کُلِّ شَیءٍ |
کافی بر هر چیز، بسنده از هر چیزی |
۵۶۲ |
کفایت امور |
| ۹۱۳. قٰائِماً عَلیٰ کُلِّ شَیءٍ |
پاینده بر هر چیز |
۶۱۳ |
استواری در زندگی |
| ۹۱۴. مَنْ لاٰ یُشْبِهُهُ شَیءٌ |
آنکه مانند چیزی نیست، آنکه همانند نیست او را چیزی |
۷۵۳ |
توحید صفاتی |
| ۹۱۵. مَنْ لاٰ یَزیٖدُ فیٖ مُلْکِهٖ شَیءٌ |
آنکه نیفزاید در ملکش چیزی، آنکه زیاد نمیشود فرمانروایی اش چیزی |
۶۴۷ |
علم به غیب |
| ۹۱۶. مَنْ لاٰ یَخْفیٰ عَلَیْهِ شَیءٌ |
آنکه پوشیده نیست بر او چیزی، آنکه مخفی نماند بر او چیزی |
۱۲۴۶ |
علم به اسرار، علم ضمیر |
| ۹۱۷. مَنْ لاٰ یَنْقُصُ مِنْ خَزٰائِنِهٖ شَیْءٌ |
آنکه کم نشود از خزینههایش چیزی، آنکه نمیکاهد از گنجهایش چیزی |
۱۴۳۵ |
برکت در مال |
| ۹۱۸. مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهٖ شَیْءٌ |
آنکه نیست به مانندش چیزی، آنکه نیست همانندش چیزی |
۱۰۹۵ |
توحید صفاتی |
| ۹۱۹. مَنْ لاٰ یَعْزُبُ عَنْ عِلْمِهٖ شَیْءٌ |
آنکه به در نرود از محیط دانشش چیزی، آنکه به دور نیست از دانشش چیزی |
۷۸۵ |
علم به غیب |
| ۹۲۰. مَنْ هُوَ خَبیٖرُ بِکُلِّ شَیْءٍ |
آنکه او آگاه است بر هر چیزی، آنکه اوست آگاه به همه چیز |
۱۲۷۵ |
علم به معادن، علم به خواص مواد |
| ۹۲۱. مَنْ وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ کُلَّ شَیْءٍ |
آنکه فرا گیرد رحمتش بر هر چیزی |
۱۶۳۹ |
سلامتی و عافیت عامّه |
| ۹۲۲. مُکْرِمُ |
گرامیدار، بخشنده، گرامی دارنده |
۳۰۰ |
احترام و عزّت بین خلق |
| ۹۲۳. مُطْعِمُ |
اطعام کن، اطعام کننده، سیر کننده |
۱۵۹ |
برکت در تقدیر |
| ۹۲۴. مُنْعِمُ |
نعمت بخش، نعمت دهنده |
۲۰۰ |
ازدیاد نعمت |
| ۹۲۵. مُعْطیٖ |
دهنده، عطا بخش |
۱۲۹ |
رفع احتیاج، بی نیازی از خلق |
| ۹۲۶. مُغْنیٖ |
بینیاز کن، توانگر کننده، بینیاز کننده |
۱۱۰۰ |
توانگری، کفایت معاش، بی نیاز از خلق |
| ۹۲۷. مُقْنیٖ |
ذخیره گذار، خشنود کننده، هموار کننده |
۲۰۰ |
دست یابی و سهولت به آن چه هست، ترغیب به افعال ممدوح |
| ۹۲۸. مُفْنیٖ |
فنا کننده، نابود کننده، نیست کننده |
۱۸۰ |
دفع رذایل، رسیدن به فنا |
| ۹۲۹. مُحْییٖ |
زنده کن، زنده کننده |
۶۸ |
زنده شدن دل به معرفت، ایمنی از آفات |
| ۹۳۰. مُرْضیٖ |
بیمار کن، بیمار کننده، خشنود کننده |
۱۰۵۰ |
شفای مریض |
| ۹۳۱. مُنْجیٖ |
نجات بخش، رهایی دهنده |
۱۰۳ |
رهایی از زندان و اسارت |
| ۹۳۲. اَوَّلَ کُلِّ شَیءٍ وَ اٰخِرَهُ |
اول هر چیز و آخرش، آغاز هر چیزی و انجام آن |
۱۲۰۹ |
طی طریق با عافیت، شروع اختتام به صواب |
| ۹۳۳. اِلٰهَ کُلِّ شَیءٍ وَ مَلیٖکَهُ |
معبود هر چیزی و دارندهاش، معبود هر چیزی و خداوند آن |
۵۰۷ |
رهبری عامّه، تملیک موجودی |
| ۹۳۴. رَبَّ کُلِّ شَیءٍ وَ صٰانِعَهُ |
پرورندهٔ هر چیز و سازندهٔ آن |
۷۸۴ |
مدیریت در ساخت |
| ۹۳۵. بٰارِیءَ کُلِّ شَیءٍ وَ خٰالِقَهُ |
برآرندهٔ هر چیز و آفرینندهاش پدید آورندهٔ هر چیزی و آفریننده آن |
۱۳۰۶ |
ایجاد و ابداع |
| ۹۳۶. قٰابِضَ کُلِّ شَیءٍ وَ بٰاسِطَهُ |
گیرنده هر چیز و گشایندهاش |
۱۳۴۶ |
قبض و بسط روحی |
| ۹۳۷. مُبْدِیءَ کُلِّ شَیءٍ وَ مُعیٖدَهُ |
آغاز کنندهٔ هر چیز و بازگردانندهاش |
۵۴۲ |
شروع کار و اتمام آن به صواب |
| ۹۳۸. مُنْشِیءَ کُلِّ شَیءٍ وَ مُقَدِّرَهُ |
پایدار کنندهٔ هر چیز و اندازه گیرش ایجاد کنندهٔ هر چیزی و اندازه دهندهٔ آن |
۱۱۰۶ |
ساختمان و کارخانه به حدّ خاص |
| ۹۳۹. مُکَوِّنَ کُلِّ شَیءٍ وَ مُحَوِّلَهُ |
بود کنندهٔ هر چیز و تبدیل کنندهٔ آن (جنبانندهاش) هستی بخش هر چیزی و گردانندهٔ آن |
۵۷۱ |
انقلاب درونی |
| ۹۴۰. مُحْیِیَ کُلِّ شَیءٍ وَ مُمیٖتَهُ |
زنده کنندهٔ هر چیزی و میرانندهٔ آن |
۹۲۹ |
بقاء و فنا، بهره مندی از فصول |
| ۹۴۱. خٰالِقَ کُلِّ شَیْءٍ وَ وٰارِثَهُ |
آفریننده هر چیز و وارث آن، آفریننده هر چیزی و ارث برندهٔ آن |
۱۸۰۹ |
بقای اولاد، طلب فرزند |
| ۹۴۲. خَیْرَ ذٰاکِرٍ وَ مَذْکُورٍ |
بهترین یادآور یاد شده، بهترین یاد کننده و یاد شونده |
۲۷۰۳ |
اتّصال بین ذاکر و مذکور |
| ۹۴۳. خَیْرَ شٰاکِرٍ وَ مَشْکُورٍ |
بهترین سپاسگزار و سپاس شده، بهترین سپاسگزار و سپاسگزاری شده |
۱۹۰۳ |
توجّه سپاسگزار به خداوند، ازدیاد نعمت |
| ۹۴۴. خَیْرَ حٰامِدٍ وَ مَحْمُودٍ |
بهترین ستاینده و ستوده شده |
۹۶۷ |
ستایش حق |
| ۹۴۵. خَیْرَ شٰاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ |
بهترین گواه گواهی شده |
۱۴۸۱ |
مراقبه اعمال |
| ۹۴۶. خَیْرَ دٰاعٍ وَ مَدْعُوٍّ |
بهترین خواهان و خوانده شده، بهترین دعوت کننده و دعوت شده |
۱۰۱۱ |
اصرار در دعا، خلوص در ادعیه، دعویهای به جا |
| ۹۴۷. خَیْرَ مُجیٖبٍ وَ مُجٰابٍ |
بهترین اجابت کننده و اجابت شده، بهترین اجابت کننده و اجابت شده |
۹۱۷ |
اجابت دعا |
| ۹۴۸. خَیْرَ مُونِسٍ وَ اَنیٖسٍ |
بهترین مونس و انیس، بهترین همدم و دلارام |
۱۰۹۳ |
انس به حق |
| ۹۴۹. خَیْر صٰاحِبٍ وَ جَلیٖسٍ |
صاحب مصاحب و همنشین، بهترین رفیق و همنشین |
۱۰۲۰ |
همنشین ممتاز |
| ۹۵۰. خَیْرَ مَقْصُودٍ وَ مَطْلُوبٍ |
بهترین مقصود و مطلوب، بهترین خواسته شده و جسته شده |
۱۱۴۳ |
رسیدن به مقصود و حاجت، قبولی دعوات |
| ۹۵۱. خَیْرَ حَبیٖبٍ وَ مَحْبُوبٍ |
بهترین دوست و محبوب، بهترین دوست و دوست داشته شده |
۸۹۶ |
ازدیاد محبّت |
| ۹۵۲. مَنْ هُوَ لِمَنْ دَعٰاهُ مُجیٖبٌ |
آنکه برای خوانندهٔ خویش اجابت کند (دعا کننده خود) آنکه برای کسی که او را میخواند اجابت کننده است |
۳۵۶ |
اجابت دعا، پذیرش درخواست |
| ۹۵۳. مَنْ هُوَ لِمَنْ اَطٰاعَهُ حَبیٖبٌ |
آنکه برای فرمانبردارش دوست است، آنکه اوست بدانکه پیروی کند او را دوست |
۳۲۹ |
شیرین شدن طاعات |
| ۹۵۴. مَنْ هُوَ اِلیٰ مَنْ اَحَبَّهُ قَریٖبٌ |
آنکه به دوستدار خود نزدیک است ، آنکه او برای هر دوستش دارد نزدیک است |
۵۶۰ |
قرب دوست |
| ۹۵۵. مَنْ هُوَ بِمَنِ اسْتَحْفَظَهُ رَقیٖبٌ |
آنکه به نگهبانی خواه خود نگهبان است، آنکه برای هر که نگهدارش خواند دیده بان است |
۱۹۵۹ |
مراقبه و پایداری |
| ۹۵۶. مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجٰاهُ کَریٖمٌ |
آنکه به امیدوار خویش کریم است، آنکه اوست بدانکه امیدوار باشد به او بخشنده |
۶۷۲ |
کرامت خاصّه |
| ۹۵۷. مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصٰاهُ حَلیٖمٌ |
آنکه نسبت به نافرمان خود بردبار است، آنکه اوست بدانکه نافرمانی کند او را بردبار |
۴۴۷ |
بردباری در برابر افراد زیر دست نافرمان |
| ۹۵۸. مَنْ هُوَ فیٖ عَظَمَتِهٖ رَحیٖمٌ |
آنکه در عین عظمتش مهربان است (در بزرگواری خود) آنکه اوست در بزرگیاش مهربان |
۱۸۶۴ |
مهربانی و لطف به زیردستان |
| ۹۵۹. مَنْ هُوَ فیٖ حِکْمَتِهٖ عَظیٖمٌ |
آنکه در حکمت خود بزرگ است |
۱۸۸۴ |
تنظیم و ترتیب کارهای بزرگ بر وفق مراد |
| ۹۶۰. مَنْ هُوَ فیٖ اَحْسٰانِهٖ قَدیٖمٌ |
آنکه در احسان خود دیرین است، آنکه اوست در نیکویی کردنش دیرینه |
۴۷۰ |
نیکی دائمی |
| ۹۶۱. مَنْ هُوَ بِمَنْ اَرٖادَهُ عَلیٖمٌ |
آنکه به خواستار (هر که او را خواهد) خویش داناست، آنکه اوست بدانکه اراده کند او را دانا |
۵۵۴ |
دفع جهل مرکّب |
| ۹۶۲. مُسَبِّبُ |
سبب ساز، چاره ساز، فراهم آورنده |
۱۰۴ |
آماده شدن اسباب ظاهری |
| ۹۶۳. مُرَغِّبُ |
تشویق کن (شوق آور) راغب کننده، خواهان کننده |
۱۲۴۲ |
تمایل به عبادات و طاعات |
| ۹۶۴. مُقَلِّبُ |
زیر و رو کننده (گرداننده)، گردش دهنده دگرگون کننده |
۱۷۲ |
تغییر و تحوّل قلب از ادبار به اقبال |
| ۹۶۵. مُعَقِّبُ |
پی جو (پیگیر)، تأخیر انداز، پوینده |
۲۱۲ |
سیر در پایان عسرها |
| ۹۶۶. مُرَتِّبُ |
ترتیب دهنده، درست کننده |
۶۴۲ |
تنظیم امور |
| ۹۶۷. مُخَوِّفُ |
ترساننده، بیم دهنده |
۷۲۶ |
تعدیل خوف |
| ۹۶۸. مُحَذِّرُ |
بیم دهنده (برحذر دار)، آگاه کننده، برحذر کننده |
۹۴۸ |
توجّه در دفع منکرات و وسواس نفس، آگاهی نفس |
| ۹۶۹. مُذَکِّرُ |
یاد کننده، یادآوری کننده، به یاد آورنده |
۹۶۰ |
مراقبه نفس |
| ۹۷۰. مُسَخِّرُ |
تسخیر کننده، بگمار گمارنده |
۹۰۰ |
تسخیر مقاصد، به تسلّط در آوردن قلوب، رسیدن به مقصود |
| ۹۷۱. مُغَیِّرُ |
دگرگون ساز، تغییر دهنده |
۱۲۵۰ |
تحوّل و تبدیل خانه و ماشین |
| ۹۷۲. مَنْ عِلْمُهُ سٰابِقٌ |
آنکه دانش او پیشین است |
۳۸۹ |
محفوظات علمی |
| ۹۷۳. مَنْ وَعْدُهُ صٰادِقٌ |
آنکه وعده او راست است |
۳۷۰ |
صداقت در وعده |
| ۹۷۴. مَنْ لُطْفُهُ ظٰاهِرٌ |
آنکه لطف او آشکار است |
۱۳۲۰ |
مظهریّت لطیف |
| ۹۷۵. مَنْ اَمْرُهُ غٰالِبٌ |
آنکه دستور او چیره است، آنکه فرمانش چیره است |
۱۳۶۹ |
دستورات نافذ |
| ۹۷۶. مَنْ کِتٰابُهُ مُحْکَمٌ |
آنکه قرآنش محکم است، آنکه کتابش محکم است |
۶۲۶ |
قرب به قرآن |
| ۹۷۷. مَنْ قَضٰائُهُ کٰائِنٌ |
آنکه قضای او محقق و حتمی است، آنکه داوریاش شدنی است |
۱۰۶۹ |
تن دادن به قضا و قدر |
| ۹۷۸. مَنْ قُرْاٰنُهُ مَجیٖدٌ |
آنکه قرآنش بزرگوار است |
۵۰۳ |
تفهیم قرآن |
| ۹۷۹. مَنْ مُلْکُهُ قَدیٖمٌ |
آنکه ملک او دیرین است، آنکه فرمانرواییاش دیرینه است |
۳۳۹ |
بقای ملک و زمین و کارخانه |
| ۹۸۰. مَنْ فَضْلُهُ عَمیٖمٌ |
آنکه فضلش همگانی است، آنکه افزون بخشیش محکم است |
۱۱۶۵ |
افزایش تفضّل عامّه |
| ۹۸۱. مَنْ عَرْشُهُ عَظیٖمٌ |
آنکه عرش او بزرگ است، آنکه عرشش بسیار بزرگ است |
۱۶۸۵ |
بلند شدن مقام معنوی |
| ۹۸۲. مَنْ لاٰ یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ |
آنکه سرگرم نکند او را شنیدنی از شنیدنی (ای که بازش ندارد شنیدنی از شنیدنی) |
۱۹۲۶ |
مراقبه گوش |
| ۹۸۳. مَنْ لاٰ یَمْنَعُهُ فِعْلٌ عَنْ فِعْلٍ |
آنکه مانع نشود او را کاری از کار دیگر |
۷۷۷ |
توحید افعالی، مانع نشدن کارها در اعمال |
| ۹۸۴. مَنْ لاٰ یُلْهیٖهِ قَوْلٌ عَنْ قَوْلٍ |
آنکه مشغولش نکند گفتاری از گفتار دیگر، آنکه سرگرمش نکند سخنی از سخن دیگر |
۵۷۳ |
مراقبهٔ زبان، فراغت از غیر در مجالس عمومی |
| ۹۸۵. مَنْ لاٰ یُغَلِّطُهُ سُؤٰالٌ عَنْ سُؤالٍ |
آنکه به اشتباه نیاندازد او را پرسشی از پرسش دیگر، آنکه به غلط نکشد او را سؤالی از سؤال دیگر |
۱۴۸۹ |
تعلیم و تعلّم |
| ۹۸۶. مَنْ لاٰ یَحْجَبُهُ شَیءً عَنْ شَیْءٍ |
آنکه حجاب نشود او را چیزی از چیز دیگر، آنکه پردهاش نباشد او را چیزی از چیز دیگر |
۸۸۹ |
دفع حُجُب |
| ۹۸۷. مَنْ لاٰ یُبْرِمُهُ اِلْحٰاحُ الْمُلِحّیٖنَ |
آنکه به ستوهش نیاورد پافشاری و اصرار ورزان، آنکه به تنگش نیاورد او را اصرار مبرمان (پافشاری کنندگان) |
۵۹۵ |
تسلّط بر خواهش زن و اولاد زیردست |
| ۹۸۸. مَنْ هُوَ غٰایَةُ مُرٰادِ الْمُریٖدیٖنَ |
آنکه او نهایت خواستهٔ خواستاران است، آنکه او آرمان نهایی جویندگان است، آنکه اوست هدف نهایی اراده کنندگان |
۱۷۰۷ |
یافتن استاد حاذق |
| ۹۸۹. مَنْ هُوَ مُنْتَهیٰ هِمَمِ الْعٰارِفیٖنَ |
آنکه او حدّ نهایی همّتهای عارفان است، آنکه او نهایت همّت عارفان است |
۱۱۳۳ |
عرفان و معرفت |
| ۹۹۰. مَنْ هُوَ مُنْتَهیٰ طَلَبَ الطّٰالِبیٖنَ |
آنکه او منتهای طلب طالبان است، آنکه او نهایت جستجوی حق جویان است، آنکه او نهایت خواسته جویندگان است |
۷۸۰ |
غایت جویندگان |
| ۹۹۱. مَنْ لاٰ یَخْفیٰ عَلَیْهِ ذَرَّةٌ فِی الْعٰالَمیٖنَ |
آنکه نهان نباشد بر او ذرهای در تمام جهانیان، آنکه پوشیده نماند بر او ذرّهای در تمام جهانیان |
۲۱۶۳ |
آگاهی به خواص اشیاء |
| ۹۹۲. حَلیٖماً لاٰ یَعْجَلُ |
بردبار بی شتاب، بردباری که شتاب نکند |
۲۳۳ |
ازدیاد تأنّی و ترک عجله |
| ۹۹۳. جَوٰاداً لاٰ یَبْخَلُ |
بخشنده غیر بخیل، بخشنده بی حساب، بخشندهای که بخل نورزد |
۶۸۸ |
سخاوت خاصّه |
| ۹۹۴. صٰادِقاً لاٰ یُخْلِفُ |
راستگویی که خلاف وعده نکند، راستگوی بی تخلّف، راستگویی که خلاف نکند |
۹۴۷ |
صدق بدون عوارض |
| ۹۹۵. وَهّٰاباً لاٰ یَمَلُّ |
بخشندهٔ خستگی ناپذیر، کن یا کننده خستگی ناپذیر، بخشندهای که ملول نشود |
۱۲۶ |
بخشش مستمر |
| ۹۹۶. قٰاهِراً لاٰ یُغْلَبُ |
چیرهٔ بدون شکست، فرازندهٔ شکست ناپذیر، غلبه کنندهای که مغلوب نگردد |
۱۳۸۰ |
شکست دادن دشمن |
| ۹۹۷. عَظیٖماً لاٰ یُوصَفُ |
بزرگی که در وصف نگنجد، بزرگواری که وصف نمیشود |
۱۲۳۸ |
توحید صفاتی |
| ۹۹۸. عَدْلاً لاٰ یَحیٖفُ |
دادگری که ستم نکند، دادگر بی انحراف |
۲۴۴ |
عدالت بدون غوامض، تعدیل و مساوات |
| ۹۹۹. غَنِیّاً لاٰ یَفْتَقِرُ |
بینیازی که تهیدست نگردد |
۱۸۸۲ |
ابقا و برکت مال و دفع تنگدستی |
| ۱۰۰۰. کَبیٖراً لاٰ یَصْغَرُ |
بزرگی که کوچک نگردد |
۱۵۶۴ |
عدم تنزّل در مقام، رفع نزول و رکود |
| ۱۰۰۱. حٰافِظاً لاٰ یَغْفُلُ |
نگهداری که غفلت نورزد، نگهبان بی غفلت، نگهدارندهای که غافل نشود |
۲۱۴۱ |
مراقبه اعضاء و جوارح |
qmdk7a
74pg4a