1001 نام اسماء الحسنی، نام های خداوند همراه با معانی فارسی آن و عدد ابجد و توضیحات و خواص و فواید آن
(لیست شماره دو)
اسماء الله | معنی | ابجد | خواص |
---|---|---|---|
۴۰۱. مَنْ خَلَقَ فَسَوّیٰ | آن که آفرید و تسویه کرد (نیکو بیاراست) | ۹۷۶ | فرزند سالم و صالح |
۴۰۲. مَنْ قَدَّرَ فَهَدیٰ | کسیکه اندازه داد پس راهنمایی کرد | ۴۹۳ | حسابگری به جا |
۴۰۳. مَنْ یَکْشِفُ الْبَلْویٰ | کسیکه برطرف کند بلا (گرفتاری) را | ۵۷۹ | دفع بلیّه و همّ و غم |
۴۰۴. مَنْ یَسْمَعُ النَّجْویٰ | کسیکه میشنود گفتگوی زیرگوشی (راز) را | ۳۷۰ | محرم اسرار شدن و فهم دقایق |
۴۰۵. مَنْ یُنْقِذُ الْغَرْقیٰ | کسیکه نجات میدهد غرق شدگان را | ۲۲۹۱ | نجات از غرق شدن |
۴۰۶. مَنْ یُنْجِی الْهَلْکیٰ | کسیکه میرهاند هلاک شدگان را | ۲۵۹ | نجات گرفتاران دنیا |
۴۰۷. مَنْ یَشْفِی الْمَرْضیٰ | کسیکه بهبود بخشد بیماران را | ۱۵۷۱ | شفای امراض |
۴۰۸. مَنْ اَضْحَکَ وَ اَبْکیٰ | آنکه میخنداند و میگریاند | ۹۵۸ | تعدیل غم و شادی |
۴۰۹. مَنْ اَمٰاتَ وَ اَحْییٰ | آنکه میمیراند و زنده میکند | ۵۶۷ | مردن نفس و زنده شدن دل |
۴۱۰. مَنْ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَکَرَ وَ الْاُنْثیٰ | آنکه آفرید دو جفت از مرد و زن (نر و ماده) را | ۲۴۷۶ | پیوند و همبستگی همسران و پیدا کردن همسر |
۴۱۱. مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ سَبیٖلُهُ | کسیکه در خشکی و دریا راه اوست (داده) | ۷۶۷ | برای راه درست برگزیدن راننده و ناخدا، راه یابی صحیح |
۴۱۲. مَنْ فِی الْاٰفٰاقِ اٰیٰاتُهُ | کسیکه در کرانهها نشانههای اوست | ۸۱۰ | یقین و سیر در آفاق |
۴۱۳. مَنْ فِی الْاٰیٰاتِ بُرْهٰانُهُ | آنکه در نشانهها دلیل اوست | ۸۸۶ | دلایل عقلی برای ازدیاد تفکّر |
۴۱۴. مَنْ فِی الْمَمٰاتِ قُدْرَتُهُ | آنکه در مردن قدرت نمایی کرده، آنکه در مرگ نیروی اوست | ۱۴۰۱ | طلب کمک از خدا هنگام مردن |
۴۱۵. مَنْ فِی الْقُبُورِ عِبْرَتُهُ | آنکه در گورها پند گرفتن اوست | ۱۱۹۶ | یقین و عبرت و ایمان به مرگ |
۴۱۶. مَنْ فِی الْقِیٰامَةِ مُلْکُهُ | آنکه در قیامت سلطنت (فرمانروایی) او است | ۴۶۲ | ظهور پادشاهی نفس بعد از مردن نفس امّاره |
۴۱۷. مَنْ فِی الْحِسٰابِ هَیْبَتُهُ | آنکه در حساب کشیدن شکوه اوست | ۷۰۴ | محاسبه |
۴۱۸. مَنْ فِی الْمیٖزٰانِ قَضٰاؤُهُ | آنکه در سنجش (اعمال) حکم اوست | ۱۲۳۱ | عدالت |
۴۱۹. مَنْ فِی الْجَنَةِ ثَوٰابُهُ | آنکه در بهشت پاداش نیک اوست | ۷۸۳ | ترغیب به اعمال مستحبّی |
۴۲۰. مَنْ فِی النّٰارِ عِقٰابُهُ | آنکه در آتش مجازات (کیفر) اوست | ۶۴۰ | ترس از عقاب الهی |
۴۲۱. مَنْ اِلَیْهِ یَهْرَبُ الْخٰائِفُونَ | آنکه ترسندگان به سوی او میگریزند | ۱۱۳۱ | دفع دشمن و بدخواه |
۴۲۲. مَنْ اِلَیْهِ یَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ | آنکه به سوی او پناهنده شوند گنه کاران | ۱۱۸۲ | امید برای خطاکاران به عفو |
۴۲۳. مَنْ اِلَیْهِ یَقْصَدُ الْمُنیٖبُونَ | آنکه به سوی او قصد کنند بازگشت کنندگان (توبه کاران) | ۵۲۹ | توبه و انابه |
۴۲۴. مَنْ اِلَیْهِ یَرْغَبُ الزّٰاهِدُونَ | آنکه به سوی او میل (رغبت) کنند پارسایان | ۱۴۵۲ | بی میلی به دنیا |
۴۲۵. مَنْ اِلَیْهِ یَلْجَأ الْمُتَحَیِّرُونَ | آنکه به سوی او پناه برند سرگردانان | ۹۲۵ | دفع تفرقه و پریشانی |
۴۲۶. مَنْ بِه یَسْتَأنِسُ الْمُریٖدُونَ | آنکه به او خو گیرند اراده کنندگان | ۱۰۱۹ | صدق مرید به مراد، ارادت به حق |
۴۲۷. مَنْ بِهٖ یَفْتَخِرُ الْمُحِبُّونَ | آنکه به او افتخار کنند دوستداران | ۱۵۲۴ | جذب معشوق، دست یابی به قلّههای افتخار و سربلندی |
۴۲۸. مَنْ فیٖ عَفْوِهٖ یَطْمَعُ الْخٰاطِئوُنَ | آنکه در بخشش او طمع ورزند خطاکاران | ۱۱۶۲ | امید به بخشش خدا |
۴۲۹. مَنْ اِلَیْهِ یَسْکُنُ الْمُوقِنُونَ | آنکه به سوی او ارام شوند یقین کنندگان | ۵۵۹ | یقین و طمأنینه |
۴۳۰. مَنْ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلوُنَ | آنکه بر او توکّل کنند توکّل کنندگان | ۱۱۸۵ | ازدیاد توکّل |
۴۳۱. حَبیٖبُ | دوست و معشوق | ۲۲ | ازدیاد محبّت و عشق |
۴۳۲. طَبیٖبُ | طبیب | ۲۳ | درمان نفس و عشق |
۴۳۳. قَریٖبُ | نزدیک | ۳۱۲ | مقرّب شدن، آسان شدن دشواریها |
۴۳۴. رَقیٖبُ | نگهبان | ۳۱۲ | تحفّظ نفس از هجوم جنود جهل |
۴۳۵. حَسیٖبُ | حساب دارنده، حسابگر | ۸۰ | نجات از چیزهایی که میترسد، کفایت مؤنه |
۴۳۶. مُهیٖبُ | سهمناک، ترس و بیم دهنده | ۵۷ | از عذاب الهی ترسیدن، صاحب هیبت شدن، یادآوری عظمت و هیبت الهی |
۴۳۷. مُثیٖبُ | ثواب دهنده، پاداش دهنده | ۵۵۲ | توفیق عبادات و زیارات و مستحبّات، قبولی اعمال خیر |
۴۳۸. مُجیٖبُ | اجابت کننده، پاسخ دهنده | ۵۵ | استجابت دعا، برآمدن حاجات، گشوده شدن کارهای |
۴۳۹. خَبیٖرُ | آگاه، دانا | ۸۱۲ | اطلاع بر ضمایر و اسرار قلوب، اطلاع از خواص اشیاء |
۴۴۰. بَصیٖرُ | بینا | ۳۰۲ | بینایی ظاهری و باطنی، دفع قساوت قلب |
۴۴۱. اَقْرَبُ مِنْ کُلِّ قَریٖبٍ | نزدیکتر از هر نزدیک | ۷۵۵ | قرب به ساحت حضرت محبوب |
۴۴۲. اَحَبُّ مِنْ کُلِّ حَبیٖبٍ | دوستتر از هر دوست | ۱۷۳ | توجّه معشوق به عاشق، ازدیاد محبّت الهی |
۴۴۳. اَبْصَرَ مِنْ کُلِّ بَصیٖرٍ | بیناتر از هر بینا | ۷۳۵ | بینایی ظاهر و دل، آگاهی در مورد مسائل |
۴۴۴. اَخْبَرَ مِنْ کِلِّ خَبیٖرٍ | آگاهتر از هر آگاه | ۱۷۵۵ | علم ضمیر، آگاهی از مجهولات |
۴۴۵. اَشْرَفَ مِنْ کِلِّ شَریٖفٍ | شریفتر از هر شریف | ۱۳۱۱ | شرافت نفس، شرافت و بزرگی یافتن |
۴۴۶. اَرْفَعَ مِنْ کُلِّ رَفیٖعٍ | بلندتر از هر بلند، والاتر از هر والا | ۸۵۱ | ترفیع مقام |
۴۴۷. اَقویٰ مِنْ کُلِّ قَوِیٍّ | نیرومندتر از هر نیرومند | ۳۷۳ | قوی شدن جسم و روح، قدرت پیدا کردن |
۴۴۸. اَغْنیٰ مِنْ کُلِّ غَنیٍ | توانگرتر از هر توانگر | ۲۲۶۱ | بی نیازی از خلق |
۴۴۹. اَجْوَدُ مِنْ کِلِّ جَوٰادٍ | بخشندهتر از هر بخشنده | ۱۶۸ | رفع بخل، ازدیاد بخشش وجود |
۴۵۰. اَرْأفُ مِنْ کُلِّ رَؤفٍ | مهرورزتر از هر مهربان | ۷۰۳ | دل رحمی، خوش رأفتی و صفای باطن |
۴۵۱. غٰالِباً غَیْرَ مَغْلُوبٍ | پیروزمندی که شکست نمیخورد | ۳۲۲۲ | غلبه بر دشمن |
۴۵۲. صٰانِعاً غَیْرَ مَصْنُوعٍ | سازندهای که ساخته نشده | ۱۶۷۸ | ساخت و ساز بدون آفت، ابداع صنایع |
۴۵۳. خٰالِقاً غَیْرَ مَخْلُوقٍ | آفرینندهای که آفریده نشده | ۲۷۱۸ | ازدیاد اندیشه توحیدی |
۴۵۴. مٰالِکاً غَیْرَ مَمْلُوکٍ | دارایی که در ملک دیگری نیست | ۱۴۳۸ | نابودی دشمن |
۴۵۵. قٰاهِراً غَیْرَ مَقْهُورٍ | شکننده کامها که چیره ناپذیر است | ۱۸۶۸ | نابودی دشمن و غلبه بر دشمن |
۴۵۶. رٰافِعاً غَیْرَ مَرْفُوعٍ | بالا برندهای که بالا برده نمیشود | ۱۹۵۸ | ترقّی درجات بدون عوارض |
۴۵۷. حٰافِظاً غَیْرَ مَحْفُوظٍ | نگهدارندهای که نگهداری نمیشود | ۳۲۳۴ | حفظ قلب از جواسیس شیطانی |
۴۵۸. نٰاصِراً غَیْرَ مَنْصُورٍ | یاری کنندهای که یاری نمیشود | ۱۹۳۸ | کمک در سلوک، ترقّی در سلوک |
۴۵۹. شٰاهِداً غَیْرَ غٰائِبٍ | گواه ناپنهان، آشکاری که پنهان نمیشود | ۲۵۲۵ | مراقبه |
۴۶۰. قَریٖباً غَیْرَ بَعیٖدٍ | نزدیکی که دور نمیشود | ۱۶۰۹ | ازدیاد قرب معنوی |
۴۶۱. نَورَ النُّورِ | روشنی روشنایی | ۵۴۳ | صفای باطن |
۴۶۲. مُنَوِّرَ النُّورِ | روشنی دهنده (روشنی بخش) روشنایی | ۵۸۳ | ازدیاد توجّهات حضرت حق |
۴۶۳. خٰالِقَ النُّورِ | آفریننده روشنایی | ۱۰۱۸ | ملبّس شدن به لباس نورانیّت |
۴۶۴. مُدَبِّرَ النُّورِ | اداره کننده روشنایی | ۵۳۳ | تحت سیطره انوار ائمه قرار گرفتن |
۴۶۵. مُقَدِّرَ النُّورِ | اندازه بخش روشنایی | ۶۳۱ | تجلیّه صفات |
۴۶۶. نُورَ کُلِّ نُورٍ | روشنی هر روشنایی | ۵۶۲ | فزونی توفیق |
۴۶۷. نُوراً قَبْلَ کُلِّ نُورٍ | روشنایی پیش از هر روشنایی | ۶۹۵ | توجّهات الهی قبل از بلوغ |
۴۶۸. نُوراً بَعْدَ کُلِّ نُورٍ | روشنایی پس از هر روشنایی | ۶۳۹ | توجّهات الهی بعد از بلوغ |
۴۶۹. نِوراً فَوْقَ کُلَّ نُورٍ | روشنایی بالای هر روشنایی | ۷۴۹ | طی کردن موفقیت آمیز مراحل سلوک |
۴۷۰. نُوراً لَیْسَ کَمِثْلِهٖ نُورٌ | روشنایی که همانندش روشنایی نیست | ۱۲.۸ | تجلیّات جمالی |
۴۷۱. مَنْ عَطٰائُهُ شَریٖفٌ | آنکه بخششش شرافتمندانه است | ۷۶۶ | کرامت و بخشش بی اندازه |
۴۷۲. مَنْ فِعلُهُ لَطیٖفٌ | آنکه کارش دقیق (با مهربانی) است | ۴۰۴ | دقّت در انجام کارها |
۴۷۳. مَنْ لُطْفَهُ مُقیٖمٌ | آنکه دلسوزیاش پایدار است | ۴۰۴ | پایندگی لطف و رحمت، طلب رحمت از حق |
۴۷۴. مَنْ اِحْسٰانُهُ قَدیٖمٌ | مَنْ اِحْسٰانُهُ قَدیٖمٌ | ۳۶۹ | عدم زوال نعمت |
۴۷۵. مَنْ قَوْلُهُ حَقٌ | آنکه در گفتارش راست (درست) است | ۳۳۹ | نیک گفتاری و صواب در قول |
۴۷۶. مَنْ وَعْدُهُ صِدقٌ | آنکه وعدهاش راست است | ۳۶۹ | وفای راستین به وعدهها، پایداری به تعهدات |
۴۷۷. مَنْ عَفْوُهُ فَصْلٌ | آنکه در گذشتش برتری است | ۱۱۶۱ | فزونی در بخشش گناهان |
۴۷۸. مَنْ عَذٰابُهُ عَدْلٌ | آنکه عذابش از روی دادگری است | ۹۷۲ | ظهور عدل در محاکم، عدالت خواهی |
۴۷۹. مَنْ ذِکْرُهُ حُلْوٌ | آنکه یادش شیرین است | ۱۰۵۹ | لذّت بردن از ذکر |
۴۸۰. مَنْ فَضْلُهُ عَمیٖمٌ | آنکه فزون بخشیاش همگانی است | ۱۱۶۵ | نزول رحمت برای همه بندگان |
۴۸۱. مُسَهِّلُ | هموار کننده، آسان کننده | ۱۳۵ | تسهیل و رفع موانع زندگی |
۴۸۲. مُفَصِّلُ | جدا کننده | ۲۴۰ | ایجاد فاصله بین پاکان و ناپاکان، فصل حقّ و باطل |
۴۸۳. مُبَدِّلُ | تبدیل کننده، دگرگون کننده | ۷۶ | تبدیل رذایل به فضایل، تبدیل زشتیها به نیکیها، تبدیل مقدّرات |
۴۸۴. مُذَلِّلُ | خوار و ذلیل و رام کننده | ۸۰۰ | تخلیه و کشتن نفس امَاره |
۴۸۵. مُنَزِّلُ | نازل کننده، فرود آورنده | ۱۲۷ | برکت در جایگاه و خانه و نزول عافیت، رسیدن به جایگاه مناسب |
۴۸۶. مُنَوِّلُ | عطا بخش، عطا کننده | ۱۲۶ | قابلیّت عطا یافتن، رسیدن به مقصود |
۴۸۷. مُفْضِلُ | فضیلت دهنده | ۹۵۰ | توفیق در مستحبّات، تفضّل یافتن، فاضل شدن |
۴۸۸. مُجْزِلُ | بخشنده نعمت بزرگ، پاداش دهنده | ۸۰ | قابلیّت برای تفضّل گرفتن |
۴۸۹. مُمْهِلُ | مهلت دهنده (بخش) | ۱۱۵ | عدم تسریع در عقاب، مهلت گرفتن قبل از مجازات |
۴۹۰. مُجْمِلُ | نیکوکار، خوب کننده | ۱۱۳ | اصلاح کارها به صواب |
۴۹۱. مَنْ یَریٰ وَ لاٰ یُریٰ | آنکه بیند و دیده نشود | ۵۶۷ | لقاء الله |
۴۹۲. مَنْ یَخْلُقُ وَ لاٰ یُخْلَقُ | آنکه بیافریند و آفریده نشود | ۱۶۰۷ | اکثار در تولید |
۴۹۳. مَنْ یَهْدیٖ وَ لاٰ یُهْدیٰ | آنکه ره نماید و رهبری نخواهد، آنکه راهنمایی میکند و راهنمایی نمیشود | ۱۸۵ | راهنمایی و هدایت عام |
۴۹۴. مَنْ یُحْییٖ وَ لاٰ یُحْییٰ | آنکه زنده میکند و زنده کرده نشود | ۲۰۳ | زنده شدن دل |
۴۹۵. مَنْ یَسْئَلُ وَ لاٰ یُسْئَلُ | آنکه سؤال کند از همه و سؤال کرده نمیشود | ۳۰۹ | طلب تعلیم و تعلّم |
۴۹۶. مَنْ یُطْعِمُ وَ لاٰ یُطْعَمْ | آنکه میخوراند و خورانده نشود | ۳۸۵ | اطعمه و اغذیه حلال و ریاضت جوع، خوراک حلال |
۴۹۷. مَنْ یُجیٖرُ وَ لاٰ یُجٰارُ عَلَیْهِ | آنکه پناه دهد و پناه داده نشود | ۶۷۹ | امنیّت و حفظ |
۴۹۸. مَنْ یَقْضیٖ وَ لاٰ یُقْضیٰ عَلَیْهِ | آنکه داوری میکند و داوری کرده نشود | ۲۰۸۲ | عدالت ورزی |
۴۹۹. مَنْ یَحْکُمُ وَ لاٰ یُحْکَمُ عَلَیْهِ | آنکه حکم راند و بر او حکم رانده نشود (محکوم نگردد) | ۳۹۸ | فتوای به صواب |
۵۰۰. مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ | آنکه نه کسی فرزند اوست نه او فرزند کسی | ۶۴۱ | دفع شرک جلی و خفی |
۵۰۱. نِعْمَ الْحَسیٖبُ | خوش (بهترین) حسابگر | ۲۷۱ | مدیریت در دارایی و حسابگری |
۵۰۲. نِعْمَ الطَّبیٖبُ | بهترین طبیب (پزشک) | ۲۱۴ | درمان دردها |
۵۰۳. نِعْمَ الرَّقیٖبُ | بهترین نگهبان | ۵۰۳ | حفظ حدود و مرزها و مراقبه، حفظ نفس و دفع لغزشها |
۵۰۴. نِعْمَ الْقَریٖبُ | بهترین نزدیک | ۵۰۳ | تقرّب خاصّ الخاص |
۵۰۵. نِعْمَ الْمُجیٖبُ | خوش اجابت کننده، بهترین پاسخگو | ۲۴۶ | سرعت در اجابت |
۵۰۶. نِعْمَ الْحَبیٖبُ | بهترین دوست | ۲۱۳ | دوستی الهی |
۵۰۷. نِعْمَ الْکَفیٖلُ | بهترین عهدهدار | ۳۳۱ | قیّم و عهده دار پابرجا، تفویض امور واگذاری کارها |
۵۰۸. نِعْمَ الْوَکیٖلُ | بهترین کارگزار | ۲۵۷ | وکالت موّفق |
۵۰۹. نِعْمَ الْمَوْلیٰ | بهترین سرپرست | ۲۷۷ | سرپرست خوب و استاد |
۵۱۰. نِعْمَ النَّصیٖرُ | بهترین یاور | ۵۴۱ | نصرت در کارهای مادّی و معنوی |
۵۱۱. سُرُورَ الْعاٰرِفیٖنَ | شادی عارفان | ۹۰۸ | تجلیّات خاص برای قلوب عارفان |
۵۱۲. مُنَی الْمُحِبّیٖنَ | آرزوی دوستداران | ۲۴۱ | ازدیاد دوستی دوستان، رسیدن به محبوب و انیس |
۵۱۳. اَنیٖسَ الْمُریٖدیٖنَ | همدم خواستاران (ارادتمندان) | ۴۶۶ | مونس شدن مرید به مراد |
۵۱۴. حَبیٖبَ التَّوّٰابیٖنَ | دوست بازگشت کنندگان | ۵۲۲ | رغبت در بازگشت از گناه |
۵۱۵. رٰازِقَ الْمُقِلّیٖنَ | روزی دهنده کم بضاعتان، روزی رسان بیبضاعتان | ۵۶۹ | دفع فقر |
۵۱۶. رَجٰاءَ الْمُذْنِبیٖنَ | امید گنه کاران | ۱۰۸۷ | مطلوب بازگشت کنندگان از ذنوب |
۵۱۷. قُرَّةَ عَیْنِ الْعٰابِدیٖنَ | روشنی چشم عبادت کنندگان | ۶۰۳ | تقویت در بصیرت به عبادت |
۵۱۸. مُنَفِّسَ عَنِ الْمَکْرِوبیٖنَ | گشاینده گرفتاران، رهایی کننده غمزدگان | ۷۰۹ | راه گشایی در مشکلات، سعهٔ صدر |
۵۱۹. مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُومیٖنَ | زداینده اندوه از غمزدگان | ۱۶۶۰ | انبساط غمدیدگان، رفع غم و اندوه |
۵۲۰. اِلٰهَ الْاَوَّلیٖنَ وَ الْاٰخِریٖنَ | پرستش شده اولین و آخرین، معبود پیشینیان و پسینیان | ۱۰۶۲ | اتقان و ایمان به ازلیّت و ابدیِت حق |
۵۲۱. رَبَّنٰا | پروردگار ما | ۲۵۳ | اجابت دعا |
۵۲۲. اِلٰهَنٰا | معبود ما | ۸۷ | مناجات و راز و نیاز |
۵۲۳. سَیِّدَنٰا | آقای ما | ۱۲۵ | بزرگواری، رفع ذلّت و خواری |
۵۲۴. مَوْلیٰنٰا | سرپرست ما | ۱۲۸ | سرپرستی به حق |
۵۲۵. نٰاصِرَنٰا | یاور ما | ۳۹۲ | یاری خلق مستضعف، استمداد از حق |
۵۲۶. حٰافِظَنٰا | نگهدار ما | ۱۰۴۰ | مراقبه، رفع ترس و واهمه |
۵۲۷. دَلیٖلَنٰا | رهنمای ما | ۱۲۵ | ازدیاد بارهین محکم و یافتن راهنما، رفع سردرگمی و حیرانی |
۵۲۸. مُعیٖنَنٰا | کمک کار ما | ۲۲۱ | کمک در پیری و استعانت به حق در امور |
۵۲۹. حَبیٖبَنٰا | دوست ما | ۷۳ | ازدیاد دوستان همدل |
۵۳۰. طَبیٖبَنٰا | پزشک ما | ۷۴ | مداوای نفوس و جسم |
۵۳۱. رَبَّ النَّبِییّٖنَ وَ الْاَبْرٰارِ | پروردگار پیغمبران و نیکان | ۷۹۶ | مربّی نفوس خاص |
۵۳۲. رَبَّ الصِّدّیٖقیٖنَ وَ الْاَخْیٰارِ | پروردگار راستگویان و نیکوکاران (برگزیدگان) | ۱۳۴۶ | تربیت افراد قابل |
۵۳۳. رَبَّ الْجَنَّةِ وَ النّٰارِ | پروردگار بهشت و دوزخ (آتش) | ۵۷۹ | ورود به بهشت و دوری از جهنّم |
۵۳۴. رَبَّ الصِّغٰارِ وَ الْکِبٰارِ | پروردگار خردسالان و بزرگسان | ۱۷۸۴ | تربیت فرزندان و نگهداری سالخوردگان |
۵۳۵. رَبَّ الْحُبُوبِ وَ الثِّمٰارِ | پروردگار دانهها و میوهها | ۱۰۲۹ | برای به ثمر رسیدن حبوبات و مرکبات و سیفی جات |
۵۳۶. رَبَّ الاَنْهٰارِ وَ الْاَشْجٰارِ | پروردگار جویها (نهرها) و درختها | ۱۰۳۲ | فوران آب چشمهها و به ثمر رسیدن درختان |
۵۳۷. رَبَّ الصَّحٰاریٖ وَ الْقِفٰارِ | پروردگار بیابانها و دشتها، پروردگار صحراها و کویرها | ۹۶۰ | حفظ زمین کشاورزی از آفات |
۵۳۸. رَبَّ الْبَرٰاریٖ وَ الْبِحٰارِ | پروردگار بادیهها (خشکیها) و دریاها | ۸۹۴ | طیّ طریق سالم بر روی زمین و دریا |
۵۳۹. رَبَّ الَّیْلِ وَ النَّهٰارِ | پروردگار شب و روز | ۵۹۶ | استفاده از ساعات شبانه روز |
۵۴۰. رَبَّ الاَعْلاٰنِ وَ الْاَسْرٰارِ | پروردگار آشکارها و نهانها (رازها) | ۸۸۴ | دوستی در ظاهر و باطن |
۵۴۱. مَنْ نَفَذَ فیٖ کُلِّ شَیءٍ اَمْرُهُ | آنکه نافذ است در هر چیز فرمانش | ۱۶۱۶ | تنفیذ نفَس رحمانی |
۵۴۲. مَنْ لَحِقَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْمُهُ | آنکه در برگرفته همه چیز را دانش او | ۷۳۵ | دفع جهل |
۵۴۳. مَنْ بَلَغَتْ اِلیٰ کُلِّ شَیءٍ قُدْرَتُهُ | آنکه رساست به هر چیز قدرتش | ۲۶۳۲ | استدامت قدرت در زندگی |
۵۴۴. مَنْ لاٰ تُحْصِی الْعِبٰادُ نِعَمَهُ | آنکه نعمت هایش را بندگان نمیتوانند بشمارند | ۹۰۲ | افزونی نعمتها |
۵۴۵. مَنْ لاٰ تَبْلُغُ الْخَلاٰئِقُ شُکْرَهُ | آنکه برنیایند خلایق از عهده شکرش | ۲۸۴۱ | ازدیاد شکر نعمتها |
۵۴۶. مَنْ لاٰ تُدْرِکُ الْاَفْهٰامُ جَلاٰلَهُ | آنکه در نیابند فهمها بزرگ قدریاش را | ۹۷۲ | رشد عقل و زیرکی |
۵۴۷. مَنْ لاٰ تَنٰالُ الْاَوْهٰامُ کُنْهَهُ | آنکه پی نبرند افکار به حقیقتش آنطورکه هست | ۷۶۶ | دفع تخیّل |
۵۴۸. مَنِ الْعَظَمَةُ وَ الْکِبْریٰاءُ رِدٰائُهُ | آنکه عظمت و بزرگی لباس اوست | ۱۶۱۷ | بزرگ منشی و ملبّس به لباس عزّت و آبرو شدن |
۵۴۹. مَنْ لاٰ تُرَدُّ الْعِبٰادُ قَضٰائَهُ | آنکه بندگان نمیتوانند حکمش را برگردانند | ۱۷۴۰ | ثابت بودن نظر و حکم، ثبات و تغییر ناپذیری |
۵۵۰. مَنْ لاٰ مُلْکَ اِلّاٰ مُلْکُهُ | آنکه نیست فرمانروایی جز فرمانروایی او | ۳۳۸ | ثبوت زمین و خانه و مال، حفظ سلطنت |
۵۵۱. مَنْ لاٰ عَطٰاءَ اِلّاٰ عَطٰاؤُهُ | آنکه نیست بخششی جز بخشش او | ۳۱۹ | تقدیر از بخشش، اجابت دعا و تقاضای مدد |
۵۵۲. مَنْ لَهُ الْمَثَلُ الْاَعْلیٰ | آنکه برای اوست مثل (نمونه) عالیتر | ۸۶۸ | اسوه و الگویی برای خوبیها، الگو پذیری |
۵۵۳. مَنْ لَهُ الصِّفٰاتُ العُلْیٰا | آنکه او راست صفات والاتر (برتر) | ۸۶۹ | کسب صفات پسندیده |
۵۵۴. مَنْ لَهُ الآخِرَةُ وَ الْاُولیٰ | آنکه از اوست پایان (انجام) و آغاز | ۱۰۴۶ | عافیت و آغاز و انجام کار |
۵۵۵. مَنْ لَهُ الْجَنَّةُ المَأویٰ | آنکه او راست بهشت و جایگاه ابدی | ۳۰۲ | منزل با آسایش |
۵۵۶. مَنْ لَهُ الْاٰیٰاتُ الْکُبْریٰ | آنکه او راست نشانههای بزرگتر | ۸۳۱ | علم الیقین |
۵۵۷. مَنْ لَهُ الْاَسْمٰاءِ الْحُسْنیٰ | آنکه از اوست نامهای بهتر (نیکوتر) | ۴۱۷ | مظهریت اسماء الهی |
۵۵۸. مَنْ لَهُ الْحُکُمُ وَ الْقَضٰاءُ | آنکه او راست حکم و فرمان | ۱۱۶۲ | تنفیذ و صواب بودن حکم و نظر |
۵۵۹. مَنْ لَهُ الْهَوٰاءُ وَ الْفَضٰاءُ | آنکه او راست هوا و فضا | ۱۰۸۵ | درمان امراض تنفّسی و دفع تیرگیها |
۵۶۰. مَنْ لَهُ الْعَرْشُ وَ الثَّریٰ | آنکه او راست عرش و زمین | ۱۴۷۳ | سیر و سیاحت در زمین و آسمان |
۵۶۱. مَنْ لَهُ السَّمٰوٰاتِ العُلیٰ | آنکه از اوست آسمانهای بلند | ۸۰۴ | بلند شدن مقام |
۵۶۲. عَفُوُّ | بخشنده، درگذشت کننده بسیار | ۱۵۶ | آمرزش و امید به پاک شدن اعمال سیّئه |
۵۶۳. غَفُورُ | بسیار آمرزنده | ۱۲۸۶ | بخشش معاصی و وسواس، ایمن بودن از خطرات |
۵۶۴. صَبُورُ | بردبار، شکیبا | ۲۹۸ | اطمینان باطن و صبر جمیل، صبر در مصائب |
۵۶۵. شَکُورُ | بسیار سپاس پذیر | ۵۲۶ | دفع غم، وسعت معیشت و پاک شدن از غلّ و غش |
۵۶۶. رَؤُفُ | بسیار مهربان | ۲۷۸ | نجات مظلوم از زندان، رحمت خاص و جذب شفاعت، نرمی دل و مهربانی |
۵۶۷. عَطُوفُ | پیوند کننده مهربان، با محبّت | ۱۶۵ | همبستگی بین فامیل |
۵۶۸. مَسْئُولُ | درخواست شده، خواهش شده | ۱۳۶ | پذیرش از طرف عالی به دانی |
۵۶۹. وَدُودُ | بسیار دوست دارنده | ۲۰ | محبّت و دوستی، الفت و تبدیل عداوت به دوستی |
۵۷۰. سَبُّوحُ | منزّه، مورد تسبیح و دعا | ۷۶ | تصفیه نفس و روح |
۵۷۱. قُدُّوسُ | پاک و مبارک، مقدّس | ۱۷۰ | پاک شدن باطن از رذائل و ایمنی از شرّ وسوسه شیطان |
۵۷۲. مَنْ فِی السَّمٰاءِ عَظَمَتُهُ | آنکه بزرگیاش در آسمان است | ۱۷۲۷ | سیر در آفاق |
۵۷۳. مَنْ فِی الْاَرْضِ اٰیٰاتُهُ | آنکه در زمین است نشانههای او | ۱۶۲۹ | یافتن حجج و براهین ارضی |
۵۷۴. مَنْ فیٖ کُلِّ شَیءٍ دَلاٰئِلُهُ | آنکه در هر چیزی است راهنمایی اش | ۶۱۱ | روشنی یافتن نفس از نمونههای حقّانی |
۵۷۵. مَنْ فِی الْبَحٰارِ عَجٰائِبُهُ | آنکه در دریاهاست شگفتیهایش | ۵۰۴ | استخراج گوهر و صید |
۵۷۶. مَنْ فِی الْجِبٰالِ خَزٰائِنُهُ | آنکه در کوه هاست گنجینههایش | ۹۱۱ | استخراج از معادن |
۵۷۷. مَنْ یَبْدَءُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیٖدُهُ | آنکه آغاز کند آفرینش را سپس برگرداند | ۱۵۰۷ | سفر من الخلق الی الحق |
۵۷۸. مَنْ اِلَیْهِ یَرْجَعُ الْاَمْرُ کُلُّهُ | آنکه همه کارها به سوی او برگردد | ۷۴۶ | تفویض امو و واگذاری کار |
۵۷۹. مَنْ اَظْهَرَ فیٖ کُلِّ شَیءٍ لُطْفَهُ | آنکه نمایان است در هر چیز نرمی نمودنش (مهربانیاش) | ۱۷۷۱ | بینایی به زیباییهای آفریده |
۵۸۰. مَنْ اَحْسَنَ کُلِّ شَیءٍ خَلْقَهُ | آنکه نیکو ساخت هر چیز را آفرینشش | ۱۳۰۵ | عین الیقین |
۵۸۱. مَنْ تَصَرَّفَ فِی الْخَلاٰئِقِ قُدْرَتُهُ | مَنْ تَصَرَّفَ فِی الْخَلاٰئِقِ قُدْرَتُهُ | ۲۴۲۲ | ظهور و اعمال قدرت خاص |
۵۸۲. حَبیٖبَ مَنْ لاٰ حَبیٖبَ لَهُ | دوستدار آنکه دوستداری برایش نیست | ۲۰۰ | محبوب یابی مطلق |
۵۸۳. طَبیٖبَ مَنْ لاٰ طَبیٖبَ لَهُ | پزشک آنکه پزشکی برایش نیست | ۲۰۲ | درمان صفات رذیله، درمان امراض جسمانی |
۵۸۴. مُجیٖبَ مَنْ لاٰ مُجیٖبَ لَهُ | پاسخگویی آنکه پاسخگویی برایش نیست | ۲۶۶ | استجابت دعا |
۵۸۵. شَفْیٖقَ مَنْ لاٰ شَفیٖقَ لَهُ | دلسوز آنکه دلسوزی برایش نیست | ۱۱۳۶ | ایجاد مهر بین خواص |
۵۸۶. رَفْیٖقَ مَنْ لاٰ رَفیٖقَ لَهُ | همراه آنکه همراهی برایش نیست | ۹۳۶ | ایجاد مهر و محبّت بین نزدیکان |
۵۸۷. مُغیٖثَ مَنْ لاٰ مُغیٖثَ لَهُ | فریادرس آنکه فریادرسی برایش نیست | ۳۲۵۶ | پناه بردن به فریادرس(دادرس) |
۵۸۸. دَلیٖلَ مَنْ لاٰ دَلیٖلَ لَهُ | راهنمای آنکه راهنمایی برایش نیست | ۳۰۴ | یافتن استاد و معلّم |
۵۸۹. اَنیٖسَ مَنْ لاٰ اَنیٖسَ لَهُ | همدم آنکه برایش همدمی نیست | ۳۹۸ | مونس شدن به حضرت باری |
۵۹۰. رٰاحِمَ مَنْ لاٰ رٰاحِمَ لَهُ | رحم کننده آنکه رحم کنندهای برایش نیست | ۶۵۴ | رفع غلظت قلب |
۵۹۱. صٰاحِبَ مَنْ لاٰ صٰاحِبَ لَهُ | یار آنکه یاری برایش نیست | ۳۵۸ | یافتن رفیق راه |
۵۹۲. کٰافِیَ مَنِ اسْتَکْفٰاهُ | بسنده کننده برای آنکه بسندگی طلبد از او | ۷۶۸ | مکفّی شدن به اندازه ضرورت زندگی |
۵۹۳. هٰادِیَ مَنِ اسْتَهْداٰهُ | هدایت کننده آنکه هدایت طلبد از او | ۵۸۶ | هدایت عموم مردم |
۵۹۴. کٰالِیَ مَنِ اسْتَکْلٰاهُ | پاسدار آنکه پاسداری طلبد از او | ۶۶۸ | حفظ و حراست از خانواده |
۵۹۵. رٰاعِیَ مَنِ اسْتَرْعٰاهُ | رعایت کننده هر که از او رعایت خواهد، نگهدارنده (حراست کننده) آنکه نگهداری طلبد از او | ۱۱۰۸ | مراقبه نفس |
۵۹۶. شٰافِیَ مَنِ اسْتَشْفٰاهُ | شفابخش آنکه شفا طلبد از او | ۱۳۲۸ | شفا و درمان امراض صعب العلاج |
۵۹۷. قٰاضِیَ مَنِ اسْتَقْضٰاهُ | داور آنکه داوری طلبد از او | ۲۳۷۷ | داوری عادلانه |
۵۹۸. مُغْنِیَ مَنِ اسْتَغْنٰاهُ | بینیاز کننده آنکه بینیازی طلبد از او | ۲۷۰۷ | دفع فقر و نداری |
۵۹۹. مُوفِیَ مَنِ اسْتَوْفٰاهُ | وفادار آنکه وفاداری طلبد از او | ۷۷۹ | ایفای آن چه حقوق به عهده دارد |
۶۰۰. مُقَوِّیَ مَنِ اسْتَقْوٰاهُ | نیروبخش آنکه نیروبخشی طلبد از او | ۸۱۹ | تقویت در طیّ منازل طریق |
اسماء الله | معنی | ابجد | خواص |
---|---|---|---|
۶۰۱. وَلِیَّ مَنِ اسْتَوْلاٰهُ | یار آن که یاری طلبد از او | ۶۳۹ | طلب ولایت خاصّه |
۶۰۲. خٰالِقُ | آفریدگار، آفریننده | ۷۳۱ | استحکام عقیده در مخلوقات حق تعالی |
۶۰۳. رٰازِقُ | روزی دهنده | ۳۰۸ | طلب رزق بی زحمت |
۶۰۴. نٰاطِقُ | متکلّم، گوینده | ۱۶۰ | خطیب و سخنران شدن |
۶۰۵. صٰادِقُ | راستگو | ۱۹۵ | حصول صدق و صفا |
۶۰۶. فٰالِقُ | آفریدگار صبح و سپیده دم، شکافنده | ۲۱۱ | یدا شدن راه گم شده، موشکافی در کارهای دقیق و مشکل |
۶۰۷. فٰارِقُ | پراکنده کننده دشمن، جدا کننده | ۳۸۱ | فاصله و جدایی میان خوبان و بدان |
۶۰۸. فٰاتِقُ | شکافنده، گشاینده بستهها | ۵۸۱ | بیرون آمدن از جمود و استخراج معادن |
۶۰۹. رٰاتِقُ | پیوند دهنده، بسته کننده گشودهها | ۷۰۱ | ترمیم کننده مشکلات گذشته و جوش خوردن استخوانهای شکسته |
۶۱۰. سٰابِقُ | پیش افتاده، پیشتر | ۱۶۳ | رث خوب گذشتگان و تکرار لطف گذشته، سبقت گرفتن در امور |
۶۱۱. سٰامِقُ | بلندکننده، برتر | ۲۰۱ | بلند آوازه و هنرمند شدن |
۶۱۲. مَنْ یُقَلِّبُ الَّیْلَ وَ النَّهٰارَ | آنکه زیر و رو کند (بگرداند) شب و روز را | ۶۲۶ | انقلاب درونی |
۶۱۳. مَنْ جَعَلَ الظُّلُمٰاتِ وَ الْاَنْواٰرَ | آنکه قرار داد تاریکیها و روشناییها را | ۱۸۹۰ | علم الیقین |
۶۱۴. مَنْ خَلَقَ الظِّلَّ وَ الْحَرُورَ | آنکه آفرید سایه و گرما را | ۲۲۳۲ | استفاده از صفات جمالی و جلالی |
۶۱۵. مَنْ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ | آنکه به تصرّف در آوری خورشید و ماه را | ۱۷۵۸ | تصرّف در نفوس مذکّر و مؤنث آورد |
۶۱۶. مَنْ قَدَّرَ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ | آنکه به اندازه در آورد نیکی و بدی را | ۱۷۷۲ | اقبال به خیر و ادبار از شهر |
۶۱۷. مَنْ خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیٰوةَ | آنکه آفرید مرگ و زندگی را | ۱۷۵۸ | عبرت از انتقال و تبدیل |
۶۱۸. مَنْ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْاَمْرُ | آنکه از اوست آفرینش و فرمان | ۱۱۶۴ | آگاهی از عالم ناسوت و لاهوت |
۶۱۹. مَنْ لَمْ یَتَّخِذْ صٰاحِبَةً وَ لٰا وَلَداً | آنکه نگرفته همسری و نه فرزندی | ۲۴۴۹ | میل همدمی به حق |
۶۲۰. مَنْ لَیْسَ لَهُ شَریٖکٌ فِی الْمُلْکِ | آن که نیست برای او همتایی در فرمانروایی | ۹۶۶ | دفع شرک |
۶۲۱. مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ | آنکه نبود برای او یاوری (سرپرستی) از خوار شدن | ۱۱۷۲ | یافتن یار عزیز |
۶۲۲. مَنْ یَعْلَمُ مُرٰادَ الْمُریٖدیٖنَ | آنکه میداند خواسته مشتاقان (ارادتمندان) را | ۸۳۰ | رسیدن مشتاقان به مراد |
۶۲۳. مَنْ یَعْلَمُ ضَمیٖرَ الصّٰامِتیٖنَ | آنکه میداند نهان خاموشان را | ۱۹۱۲ | علم ضمیر |
۶۲۴. مَنْ یَسْمَعُ اَنیٖنَ الْوٰاهِنیٖنَ | آنکه بشنود ناله خسته دلان را | ۵۳۴ | مناجات و راز و نیاز |
۶۲۵. مَنْ یَریٰ بُکٰاءَ الْخٰائِفیٖنَ | آنکه مینگرد گریه ترسندگان را | ۱۱۰۷ | ازدیاد گریه از خوف الهی |
۶۲۶. مَنْ یَمْلِکُ حَوٰائِجَ السّٰائِلیٖنَ | آنکه در اختیار دارد خواستههای سؤال کنندگان را | ۳۹۲ | قضای حوائج |
۶۲۷. مَنْ یَقْبَلُ عُذْرَ التّٰائِبیٖنَ | آنکه میپذیرد بهانه بازگشت کنندگان را | ۱۶۹۷ | آمرزش گناهان و پذیرش توابین |
۶۲۸. مَنْ لاٰ یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدیٖنَ | آنکه اصلاح نمیکند کار بدکاران را | ۶۷۴ | تنبّه و چوب زدن فاسدان |
۶۲۹. مَنْ لاٰ یُضیٖعُ اَجْرَ الْمُحْسِنیٖنَ | آنکه ضایع نمیکند مزد نیکوکاران را | ۱۴۶۴ | ترغیب به نیکوکاری |
۶۳۰. مَنْ لاٰ یَبْعُدُ عَنْ قُلُوبِ الْعٰارِفیٖنَ | آنکه دور نمیشود از دل عارفان | ۹۰۷ | قرب عارفان به معروف |
۶۳۱. اَجْوَدَ الْاَجْوَدیٖنَ | بخشندهترین بخشندگان | ۱۱۹ | متّصف شدن به جود و بخشش، رفع بخل |
۶۳۲. دٰائِمَ الْبِقٰاءِ | همیشه پایدار | ۱۸۱ | بقاء بالله، پایداری و استقامت |
۶۳۳. سٰامِعَ الدُّعٰاءِ | شنوای درخواست | ۲۷۸ | استجابت دعا و استماع راز و نیاز برزخی |
۶۳۴. وٰاسِعَ الْعَطٰاءِ | فراوان (با وسعت) در بخشش | ۲۴۹ | ازدیاد مواهب الهی |
۶۳۵. غٰافِرَ الْخَطٰاءِ | آمرزنده گناهان (سهوی و اشتباهی) | ۱۹۲۳ | آمرزش خطاهای عمومی |
۶۳۶. بَدیٖعَ السَّمٰاءِ | نو بیرون آورنده (پدید آورنده) آسمان | ۲۱۹ | زیبایی و نوآوری در تصنّع |
۶۳۷. حَسَنَ الْبَلٰاءِ | نیکو آزمایش | ۱۸۳ | قبولی امتحانات |
۶۳۸. جَمیٖلَ الثَّنٰاءِ | زیبا ستایش | ۶۶۵ | متّصف شدن زبان به نیکی ، به نیکی ستایش کردن |
۶۳۹. قَدیٖمَ السَّنٰاءِ | دیرینه فروغ (فراز) | ۲۹۶ | تفکّر در تجلّی صفاتی |
۶۴۰. کَثیٖرَ الْوَفٰاءِ | (بسیار) پر وفادار | ۸۴۸ | متخلّق به وفاداری، پایداری در تعهدات |
۶۴۱. شَریٖفَ الْجَزٰاءِ | صاحب شرف در پاداش دادن | ۶۲۳ | قبول شدن اعمال |
۶۴۲. سَتّٰارُ | بسیار پوشنده (پرده پوش) | ۶۶۱ | پرده پوشی عیوب، در حجاب حق قرار گرفتن |
۶۴۳. غَفّٰارُ | بسیار آمرزنده | ۱۲۸۱ | آمرزش |
۶۴۴. قَهّٰارُ | بسیار چیره | ۳۰۶ | بیرون رفتن محبّت دنیا |
۶۴۵. جَبّٰارُ | بسیار جبران (غلبه) کننده | ۲۰۶ | خاشع شدن جبّاران، جبران فقر و کمبودها و محفوظ شدن مظلوم از ظالم |
۶۴۶. صَبّٰارُ | بسیار شکیبا | ۲۹۳ | زیاد شدن استقامت در حوادث |
۶۴۷. بٰارُّ | بسیار نیکوکار | ۲۰۳ | نیک کرداری و نیکویی |
۶۴۸. مُخْتٰارُ | اختیار دار، صاحب اختیار | ۱۲۴۱ | دفع مملوکیّت، مستقیم در آزادگی و رأی، صاحب رأی و نظر شدن |
۶۴۹. فَتّٰاحُ | بسیار گشاینده | ۴۸۹ | رفع حجب از دل، گشایش کارهای مغلق، گشایش امور |
۶۵۰. نَفّٰاحُ | بسیار دمنده (دهنده) | ۱۳۹ | جذب نسیمهای خاصّ الهی |
۶۵۱. مُرْتٰاحُ | (خرسند) بسیار فرح بخش | ۶۴۹ | خشنودی و رضایت، دفع قبض، راحتی روح و روان |
۶۵۲. مَنْ خَلَقَنیٖ وَ سَوّٰانیٖ | آنکه مرا آفرید تسویه یکسان نمود | ۱۰۱۳ | رشد و بلوغ کارها به صواب و فرزند سالم و صالح |
۶۵۳. مَنْ رَزَقَنیٖ وَ رَبّٰانیٖ | آنکه روزی داد مرا و پرورش داد (پرورش داده) | ۷۲۶ | رزق و رشد فکری و روحی |
۶۵۴. مَنْ اَطْعَمَنیٖ وَ سَقٰانیٖ | آنکه مرا خورانید و نوشانید | ۴۹۷ | طعام و شراب حلال |
۶۵۵. مَنْ قَرَّبَنیٖ وَ اَدْنٰانیٖ | آن که نزدیک کرد مرا و از نزدیکان قرار داد (پهلوی خود آورد) | ۵۷۴ | به درجات مقرّبین رسیدن |
۶۵۶. مَنْ عَصَمَنیٖ وَ کَفٰانیٖ | آنکه بازداشت مرا از گناه کفایت نمود | ۵۱۷ | کفایت امور و عصمت عرضی |
۶۵۷. مَنْ حَفَظَنیٖ وَ کَلاٰنیٖ | آنکه نگه داشت مرا و حفظ کرد | ۱۲۵۵ | محفوظ شدن |
۶۵۸. مَنْ اَعَزَّنیٖ وَ اَغْنٰانیٖ | آنکه گرامی داشت مرا و بینیازم (توانگر) ساخت | ۱۳۴۶ | غنا و عزّت دارین |
۶۵۹. مَنْ وَفَّقَنیٖ وَ هَدٰانیٖ | آنکه مرا توفیق داد و هدایت کرد | ۴۱۲ | توفیق درک و پیاده کردن دین |
۶۶۰. مَنْ ٰانَسَنیٖ وَ ٰاوٰانیٖ | آنکه مرا همدم شد و در پناه خود گرفت | ۳۳۵ | انیس پیشگاه حضرت حق شدن |
۶۶۱. مَنْ اَمٰاتَنیٖ وَ اَحْیٰانیٖ | آنکه مرا بیمراند و زنده کند | ۶۷۸ | کشته شدن نفس امّاره و حیات دل |
۶۶۲. مَنْ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِمٰاتِهٖ | آنکه محقق میشود حق با سخنانش | ۸۴۵ | لباس حق پوشیدن و داشتن زبان گویا در احقاق حق |
۶۶۳. مَنْ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبٰادِهٖ | آنکه میپذیرد توبه را از بندگانش | ۱۲۷۳ | توفیق توبه یافتن |
۶۶۴. مَنْ یَحُولَ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهٖ | آنکه حائل شود میان شخص و قلبش (دلش) | ۶۲۰ | رفع حجب |
۶۶۵. مَنْ لٰا تَنْفَعُ الشَّفٰاعَةُ اِلّاٰ بِاِذْنِهٖ | آنکه سود نبخشد میانجیگری جز با اجازه او | ۲۳۹۳ | اسباب به جا و واقعی و شفاعت آخرت |
۶۶۶. مَنْ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیٖلِهٖ | آنکه اوست دانا بدانکه گمراه شد از راهش | ۱۳۹۱ | عدم گمراهی |
۶۶۷. مَنْ لاٰ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهٖ | آنکه نیست پس زنندهای بر داوری او (ای آن که پیگردی ندارد فرمانش) | ۴۳۶ | ابقای حکم |
۶۶۸. مَنْ لٰا رٰادَّ لِقَضٰائِهٖ | آنکه نیست رد کنندهای بر مشیّت (تقدیر) او | ۱۲۶۳ | قضا و قدر ممدوح و صواب |
۶۶۹. مَنْ اِنْقٰادَ کُلُّ شَیءٍ لِاَمْرِهٖ | آنکه رام (مطیع) است هر چیز برای فرمانش | ۸۸۲ | نفوذ کلمه، تسلّط امور |
۶۷۰. مَنِ السَّمٰوٰاتُ مُطَوِیّٰاتٌ بِیَمیٖنِهٖ | آنکه آسمانها را در هم پیچیده | ۱۲۱۱ | طیّ الارض |
۶۷۱. مَنْ یُرْسِلُ الرِّیٰاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهٖ | آنکه فرستد بادها مژدگانی در پیشاپیش رحمتش | ۱۸۸۲ | آمادگی نزول رحمانی مادّی با برکت |
۶۷۲. مَنْ جَعَلَ الْاَرْضَ مِهٰاداً | آنکه قرار داد زمین را بستر و مهد آسایش | ۱۲۷۶ | سیر و سیاحت در زمین |
۶۷۳. مَنْ جَعَلَ الْجِبٰالَ اَوْتٰاداً | آنکه قرار داد کوهها را میخهایی | ۶۷۳ | قرار و سکونت دل |
۶۷۴. مَنْ جَعَلَ الشَّمْسَ سِرٰاجاً | آنکه قرار داد آفتاب را چراغی روشن | ۸۸۹ | سیر در آفاق |
۶۷۵. مَنْ جَعَلَ الْقَمَرَ نُوراً | آنکه قرار داد ماه را روشنایی (تابان) | ۸۲۱ | توفیقات شبانگاهی |
۶۷۶. مَنْ جَعَلَ الَّیْلَ لِبٰاساً | آنکه قرار داد شب را پوشش ( جامه راحتی ) | ۳۸۸ | توفیقات در شبها و راز و نیاز در پوشش سحر |
۶۷۷. مَنْ جَعَلَ النَّهٰارَ مَعٰاشاً | آنکه قرار داد روز را برای زندگی | ۸۹۲ | ازدیاد رزق روزانه |
۶۷۸. مَنْ جَعَلَ النَّوْمَ سُبٰاتاً | آنکه قرار داد خواب را مایه آسایش | ۷۸۴ | آرامش و درمان بی خوابی و امراض عصبی |
۶۷۹. مَنْ جَعَلَ السَّمٰاءَ بِنٰاءً | آنکه قرار داد آسمان را افراشته | ۳۷۸ | صعود در منازل طریق |
۶۸۰. مَنْ جَعَلَ الْاَشْیٰاءَ اَزْوٰاجاً | آنکه قرار داد همه چیزها را جفت | ۵۵۴ | پیوند و همبستگی و باروری درختان تلقیح شونده |
۶۸۱. مَنْ جَعَلَ النّٰارَ مِرْصٰاداً | آنکه قرار داد آتش را کمینگاه | ۸۰۹ | مغلوب شدن دشمنی |
۶۸۲. سَمیٖعُ | شنوا | ۱۸۰ | استجابت دعا و شنیدن گوش ظاهری و برزخی |
۶۸۳. شَفیٖعُ | شفاعت کننده، میانجی گر | ۴۶۰ | فراهم شدن اسباب برای رسیدن به مقاصد عظیمه، واسطه قرار دادن |
۶۸۴. رَفیٖعُ | بلند پایه | ۳۶۰ | ترقّی درجات معنوی، ترفیع مقام |
۶۸۵. مَنیٖعُ | فرازنده، بسیار ارجمند | ۱۷۰ | قرار گرفتن شخصیّت در پوشش عزّت |
۶۸۶. سَریٖعُ | شتابکار، شتابنده | ۳۴۰ | زود یافتن حاجت |
۶۸۷. بَدیٖعُ | نو بیرون آورنده، پدید آورنده | ۸۶ | درست شدن کارها و نجات از اندوه و کار فرو بسته، ابتکار و نوآوری |
۶۸۸. کَبیٖرُ | بزرگ | ۲۳۲ | بزرگی در ظاهر و باطن، ارتباط ارواح و مجرّدات |
۶۸۹. قَدیٖرُ | توانا | ۳۱۴ | قوّت قلب و تسلّط بر کارها |
۶۹۰. خَبیٖرُ | آگاه، دانا | ۸۱۲ | اطّلاع پیدا کردن بر ضمایر و اسرار قلوب |
۶۹۱. مُجیٖرُ | پناه بخش، در پناه گیرنده | ۲۵۳ | جایگاه و منزل مناسب یافتن، ایمنی از عذاب، رفع ذلّت و خواری |
۶۹۲. حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ | زنده پیش از هر زنده | ۲۱۹ | شروع زندگی عارفانه، حیات قلب |
۶۹۳. حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ | زنده پس از هر زنده | ۱۶۳ | حیات قلب، بیداری قلب و فکر و ذهن |
۶۹۴. حَیُّ الَّذیٖ لَیْسَ کَمِثْلِهٖ حَیٌّ | زندهای که نیست همانندش زندهای | ۱۴۷۲ | حیات دنیا و آخرت |
۶۹۵. حَیُّ الَّذیٖ لاٰ یُشٰارِکُهُ حَیٌّ | زندهای که همکاری نکرده او را زندهای | ۱۳۴۴ | حیات باقیّه برای نفوس خاصّه، جاودانی در حیات معنوی |
۶۹۶. حَیُّ الَّذیٖ لاٰ یَحْتٰاجُ اِلیٰ حَیٍّ | زندهای که نیاز ندارد به زندهای | ۱۲۷۱ | برای زندگی اشخاص تنها |
۶۹۷. حَیُّ الَّذیٖ یُمیٖتُ کُلَّ حَیٍّ | زندهای که بمیراند (میمیراند) هر زنده را | ۱۲۸۷ | توحید افعالی |
۶۹۸. حَیُّ الَّذیٖ یَرْزُقُ کُلَّ حَیٍّ | زندهای که روزی دهد هر زندهای را | ۱۱۴۴ | رزق حلال عامّه |
۶۹۹. حَیّاً لَمْ یَرِثِ الْحَیٰوةَ مِنْ حَیٍّ | زندهای که نگرفته زندگی از زنده دیگر، زندهای که به ارث نبرده زندگانی را از زندهای | ۱۳۶۲ | علم الیقین به حیات ازلی |
۷۰۰. حَیُّ الَّذیٖ یُحْییِ الْمَوتٰی | زندهای که زنده کند مردهها را | ۱۲۸۴ | صفای باطن، سرفرازی در قیامت |
۷۰۱. حَیُّ یٰا قَیُّومُ لاٰ تَأخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاٰ نَوْمٌ | زندهٔ پاینده که نگیردش چُرت و نه خواب، زندهای پایدار که او را چرت و خواب نگیرد | ۲۵۶۶ | بیداری و عدم غفلت، پایداری حیات بخش |
۷۰۲. مَنْ لَهُ ذِکْرٌ لاٰ یُنْسیٰ | آنکه یادش فراموش نشود آن که برای اوست یادی که فراموش نشود | ۱۲۱۲ | ازدیاد ذکر خدا، عدم فراموشی، باقی ماندن یاد و نام در روزگار |
۷۰۳. مَنْ لَهُ نُورٌ لاٰ یُطْفیٰ | آنکه نورش خاموش نگردد، آن که برای اوست روشنایی که خاموش نگردد | ۵۲۱ | بقای بر نورانیّت ذات و صفات، حیات قلب |
۷۰۴. مَنْ لَهُ نِعَمٌ لاٰ تُعَدُّ | آنکه نعمتهایش آمار نشود، آن که برای اوست نعمتهایی که به شمارش نیاید | ۷۹۰ | شکر نعمتهای مادّی و معنوی، ازدیاد نعمات الهی |
۷۰۵. مَنْ لَهُ مُلْکٌ لاٰ یَزُولُ | آنکه سلطنتش زوال ندارد، آن که برای اوست فرمانروایی که زایل نگردد | ۲۹۹ | ابقای مقام |
۷۰۶. مَنْ لَهُ ثَنٰاءٌ لاٰ یُحْصیٰ | آنکه ستایشش شمرده نشود، آن که برای اوست حمد و ثنایی که شمرده نشود | ۸۲۵ | مدح و ثنای حق |
۷۰۷. منْ لَهُ جَلاٰلُ لاٰ یُکَیِّفُ | آنکه جلالش چگونگی نپذیرد، آن که برای اوست بزرگی که چگونگی نپذیرد | ۳۴۰ | علم به اسماء جلالی، برای بزرگی یافتن |
۷۰۸. مَنْ لَهُ کَمٰالٌ لاٰ یُدْرَکُ | آنکه کمالش درک نشود، آن که برای اوست کمالی که درک نشود | ۴۸۱ | رشد به کمالات واقعی |
۷۰۹. مَنْ لَهُ قَضٰاءُ لاٰ یُرَدُّ | آنکه قضایش رد ندارد، آن که برای اوست داوری که ردّ نگردد | ۱۲۷۱ | مقام تسلیم و رضا، داوری |
۷۱۰. مَنْ لَهُ صِفٰاتٌ لاٰ تُبَدَّلُ | آنکه صفاتش دگرگونی نپذیرد، آن که برای اوست صفاتی که دگرگون نگردد | ۱۱۶۳ | عدم زوال صفات حسنه، ثبات و رفع تلوّن |
۷۱۱. مَنْ لَهُ نَعُوتٌ لاٰ تُغَیَّرُ | آنکه نمایشهایش تغییر نپذیرد، آن که برای اوست تعریفهایی که تغییر نکند | ۲۲۹۲ | ابقای فضایل، ثبات و رفع تلوّن |
۷۱۲. رَبَّ الْعٰالَمیٖنَ | پروردگار جهانیان | ۴۳۴ | تربیت و رشد در دنیا و آخرت |
۷۱۳. مٰالِکِ یَوْمَ الدّیٖنِ | مالک روز جزا، فرمانروای روز جزا، صاحب جزا | ۲۴۲ | توفیقات حسنات در ایام خاص |
۷۱۴. غٰایَةَ الطّٰالِبیٖنَ | نهایت جویندگان، هدف نهایی جویندگان | ۱۱۴۹ | راه یابی جویندگان هدف، رسیدن به مقصود |
۷۱۵. ظَهْرَ الْلّاٰجیٖنَ | پشت و پناه پناهندگان، پشتیبان پناهندگان | ۱۲۳۰ | ازدیاد امید ناامیدان، رفع بی کسی در غربت |
۷۱۶. مُدْرِکَ الْهٰارِبیٖنَ | دریابندهٔ گریختگان، دریابندهٔ فرار کنندگان | ۵۶۳ | پناه دادن رجوع کنندگان از خطا، پناه دادن و رجوع افراد فراری به وطن، باز آوردن گمشده |
۷۱۷. مَنْ یُحِبُّ الصّٰابِریٖنَ | آنکه دوست دارد شکیبایان را | ۴۹۴ | صبر و استقامت |
۷۱۸. مَنْ یُحِبُّ التَّوّٰابیٖنَ | آن که دوستدار توبه کاران است، آن که دوستدارد بازگشت کنندگان را | ۶۱۸ | توفیق توبه و انابه |
۷۱۹. مَنْ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّریٖنَ | آن که دوستدار پاکیزگان است، آن که دوستدارد پاکیزگان را | ۸۶۳ | طهارت ظاهری و باطنی |
۷۲۰. مَنْ یُحِبُّ الْمُحْسِنیٖنَ | آن که دوستدار نیکوکاران است، آن که دوست دارد نیکوکاران را | ۳۵۹ | ازدیاد نیکوکار |
۷۲۱. مَنْ هُوَ اَعْلَمُ بِالْمُهْتَدیٖنَ | آنکه داناتر به راه یافتگان است، آن که اوست داناتر به راه هدایت یافتگان | ۷۸۴ | هدایت عامّه |
۷۲۲. شَفیٖقُ | مهربان، اندرز دهندهٔ مهربان | ۴۹۰ | ازدیاد محبّت میان اقوام درجه یک |
۷۲۳. رَفیٖقُ | همراه، دوست و همراه | ۳۹۰ | دوست یابی |
۷۲۴. حَفیٖظُ | حفیظ، نگهدار، نگهبان | ۹۹۸ | حفظ از موذیات، ترسیدن از هلاکت، محفوظ ماندن از شرّ مخلوقات و امراض، دفع خیالات فاسده |
۷۲۵. مُحیٖطُ | فرادارنده، در بر گیرنده | ۶۷ | علم و معرفت |
۷۲۶. مُقیٖتُ | روزی بخش، نیرو بخش | ۵۵۰ | توسعهٔ رزق، صبر، یادگیری علم، مطیع شدن نفس |
۷۲۷. مُغیٖثُ | دادرس، فریادرس، به فریاد رسنده | ۱۵۵۰ | استغاثه از حضرت مستغاث، فریادرسی ناتوان |
۷۲۸. مُعِزُّ | عزیز کننده، گرامی دارنده | ۱۱۷ | عزیز شدن در دنیا و آخرت |
۷۲۹. مُذِلُّ | خوار کننده، ذلیل کننده | ۷۷۰ | ذلیل شدن دشمن، ایمنی مظلوم |
۷۳۰. مُبْدِیءُ | آغازنده، پایه گذارنده، آغازگر | ۵۶ | شروع کارها، طلب فرزند، آسان شدن وضع حمل، ازدیاد شیر |
۷۳۱. مُعیٖدُ | برگرداننده، بازگرداننده، باز آورنده | ۱۱۲۴ | حفظ خانه، رجوع مسافر، غایب نشدن چیزی، سعادت ایمان |
۷۳۲. مَنْ هُوَ اَحَدٌ بِلاٰ ضِدٍّ | آنکه یگانه است و ضدّ ندارد، آنکه اوست یکتای بی مخالف | ۹۵۱ | تحمید احدیّت و یکتایی |
۷۳۳. مَنْ هُوَ فَرْدٌ بِلاٰ نِدٍّ | آنکه یکتاست و برابری ندارد، آنکه اوست یگانهٔ بی مخالف | ۴۷۲ | دفع اضداد، خالص شدن قلب از رقیب |
۷۳۴. مَنْ هُوَ صَمَدٌ بِلاٰ عِیْبٍ | آنکه بی نیاز است و کاستی ندارد، آنکه اوست بینیاز بدون عیب | ۳۵۰ | تقویت اراده، ثروت با برکت |
۷۳۵. مَنْ هُوَ وِتْرٌ بِلاٰ کَیْفٍ | آنکه تنهاست و چگونگی ندارد، آنکه اوست تنهای بدون کیفیّت | ۸۵۰ | توحید صفاتی |
۷۳۶. مَنْ هُوَ قٰاضٍ بِلاٰ حَیْفٍ | آنکه قضاوت کند و خلاف حق ندارد، آنکه اوست قضاوت کنندهٔ بدون ظلم | ۱۱۳۳ | قضاوت به حق |
۷۳۷. مَنْ هُوَ رَبٌّ بِلاٰ وَزیٖرٍ | آنکه پروردگاریست بینیاز به وزیر، آنکه اوست پروردگار بدون دستور دهنده | ۵۵۹ | تنظیم و ترتیب امور بدون دخالت افکار |
۷۳۸. مَنْ هُوَ عَزیٖزٌ بِلاٰ ذُلٍّ | آنکه عزیز است بیخواری، آنکه اوست گرامی بدون خواری | ۹۵۸ | اقتدار حشمت و شوکت بدون عوارض |
۷۳۹. مَنْ هُوَ غَنِیٌّ بِلاٰ فَقْرٍ | آنکه توانگر است و فقر ندارد، آنکه اوست توانگر بدون فقر | ۱۵۷۴ | زوال نداری و ابقای دارایی |
۷۴۰. مَنْ هُوَ مَلِکٌ بِلاٰ عَزْلٍ | آنکه سلطان عزل ناپذیر است، آنکه اوست پادشاه بدون برکنار شدن | ۳۳۱ | ثابت بودن نفس |
۷۴۱. مَنْ هُوَ مَوْصُوفٌ بِلاٰ شَبیٖهٍ | آنکه موصوف بدون مانند است، آنکه اوست وصف شده بدون مانند | ۶۷۳ | توحید صفات |
۷۴۲. مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذّٰاکِریٖنَ | آنکه ذکرش شرف است برای ذاکران (ذکرش شرف ذاکران است) | ۲۶۳۶ | ارتقای ذاکر حق |
۷۴۳. مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لَلشّٰاکِریٖنَ | آن که شکرش کامیابی شاکران است | ۱۳۴۹ | شکر گزاری کامل، توفیق در شکر |
۷۴۴. مَنْ حَمْدُهُ عِزٌّ لِلْحٰامِدیٖنَ | آنکه حمدش عزّت حمدگویان است، آنکه ستایشش عزّت برای ستایش کنندگان است. | ۳۹۷ | فراهم شدن اسباب جهت عزّت |
۷۴۵. مَنْ طٰاعَتُهُ نَجٰاةٌ لِلْمُطیٖعیٖنَ | آنکه طاعتش نجات مطیعان است، آن که فرمانبریش رهایی از آتش است برای فرمانبرداران | ۸۸۳ | توفیق طاعات، جهت مطیع کردن |
۷۴۶. مَنْ بٰابُهُ مَفْتُوحٌ لِلطّٰالِبیٖنَ | آنکه درگاهش (درش) باز است برای جویندگان | ۷۸۶ | فتح برای سالکان مبتدی |
۷۴۷. مَنْ سَبیٖلُهُ وٰاضِحٌ لِلْمُنیٖبیٖنَ | آنکه راهش باز است برای توبه کاران، ای آن که راهش آشکار است برای بازآیندگان | ۱۲۳۴ | باز شدن راههای بسته |
۷۴۸. مَنْ اٰیٰاتُهُ بُرْهٰانٌ لِلنّٰاظِریٖنَ | آنکه نشانههای او برهان است برای بینندگان، آن که نشانههایش دلیل آشکار است برای بینندگان | ۲۰۳۶ | تقویّت عقل و دل، رفع وسوسه |
۷۴۹. مَنْ کِتٰابُهُ تَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقیٖنَ | آنکه کتابش یادآور پرهیزکاران است، آن که کتابش یادآوری است برای پرهیزکاران | ۲۵۰۳ | انس با قرآن |
۷۵۰. مَنْ رِزْقُهُ عُمُومٌ لِطّٰائِعیٖنَ وَ الْعٰاصیٖنَ | آنکه روزیش شامل فرمانبران و گناهکاران است، آن که روزیش همگانی است برای فرمانبران و گنهکاران | ۱۰۱۷ | توحید عام، رزق عام |
۷۵۱. مَنْ رَحْمَتَهُ قَریٖبٌ مِنَ الْمُحْسِنیٖنَ | آنکه مهرش پیرامون نیکوکاران است، آن که رحمتش نزدیک است به نیکوکاران | ۱۳۹۴ | ازدیاد کارهای خیر و نیک |
۷۵۲. مَنْ تَبٰارَکَ اسْمُهُ | آنکه مبارک است نامش | ۸۱۹ | تطابق اسم با مسمّی |
۷۵۳. مَنْ تَعٰالیٰ جَدُّهُ | آنکه بلند است اقبالش، آن که بلند مرتبه است شأنش | ۶۱۳ | روی آوردن اقبال و شانس و بخت |
۷۵۴. مَنْ لاٰ اِلٰهَ غَیْرُهُ | آنکه نیست معبود به حقی جز او، آن که نیست معبودی جز او | ۱۳۷۲ | توحید |
۷۵۵. مَنْ جَلَّ ثَنٰائُهُ | آنکه والاست ستایشش، آن که برتر است مدحش | ۶۸۰ | حمد و ثنای مطلوب |
۷۵۶. مَنْ تَقَدَّسَتْ اَسْمٰائُهُ | آنکه مقدس است نامهایش | ۱۱۶۲ | آن که پاکیزه است نامهایش؛مظهریّت اسماء جمالی |
۷۵۷. مَنْ یَدُومُ بَقٰائُهُ | آنکه همیشه میماند، آن که جاویدان است ماندگاریش | ۲۵۹ | دوام و بقا |
۷۵۸. مَنِ الْعَظَمَةُ بَهٰائُهُ | آنکه بزرگواری جلوهٔ اوست، آن که بزرگی شکوه او است | ۱۱۵۰ | قابلیّت برای تجلیّات |
۷۵۹. مَنِ الْکِبْرِیٰاءُ رِدٰائُهُ | آن که لباس کبریایی در بر دارد، آن که بزرگ منشی لباس اوست | ۵۶۵ | عزّت و عظمت یافتن، بزرگی و هیبت و شکوه |
۷۶۰. مَنْ لاٰ تُحْصیٰ اٰلاٰئُهُ | آنکه شمرده شود مهربانی اش، آنکه به شمارش نیاید نعمتهای باطنی او | ۶۶۷ | ازدیاد توفیقات باطنی و معنوی |
۷۶۱. مَنْ لاٰ تَعُدُّ نَعْمٰائُهُ | آنکه آمار نگردد نعمتهایش، آنکه شمرده نشود نعمتهای ظاهری او | ۷۶۲ | ازدیاد نعمات مادّی |
۷۶۲. مُعیٖنُ | کمک کار، یاری کننده | ۱۷۰ | طلب مدد در کارهای مهم، مدد کار یافتن در بی کسی |
۷۶۳. اَمیٖنُ | استوار، راز نگهدارنده، امانت دار | ۱۰۱ | برای حفظ امانات مالی و فروج و عورات |
۷۶۴. مُبیٖنُ | آشکار کن، بزرگی و روشنی، آشکار کننده | ۱۰۲ | احقاق حق |
۷۶۵. مَتیٖنُ | استوار و نیرومند، استوار | ۵۰۰ | یقین، نجات زندانی، ازدیاد شیر |
۷۶۶. مَکیٖنُ | پا برجا، توانا و پا بر جا، با منزلت، با مکنت | ۱۲۰ | استقامت و عدم تزلزل |
۷۶۷. رَشیٖدُ | راهنمای پاینده، راهنما | ۵۱۴ | فتح، معلوم شدن سرانجام کار، ارشاد گمشدگان طریق |
۷۶۸. حَمیٖدُ | ستوده، پسندیده | ۶۲ | برطرف کردن اخلاق ذمیمه، کسب اخلاق حمیده، معزّز شدن نزد خلایق، دفع زبان هرزه، صلاح و نیک نامی |
۷۶۹. مَجیٖدُ | بزرگوار، پرآوازه | ۵۷ | شفای دردها، نورانیّت دل، رفع قبض، ترقّی در سیر و سلوک |
۷۷۰. شَدیٖدُ | محکم، نیرومند، دلیر و نیرومند | ۳۱۸ | نابودی دشمن |
۷۷۱. شَهیٖدُ | گواه، گواه و بیننده | ۳۱۹ | اطّلاع بر امور غیبی، سعادت و صلاح |
۷۷۲. ذَالْعَرْشِ الْمَجیٖدِ | صاحب عرش بزرگ، دارای عرش بزرگوار | ۱۳۸۹ | بلندی و رفعت |
۷۷۳. ذَالْقَوْلِ السَّدیٖدِ | صاحب گفته درست، دارای گفتار محکم | ۹۷۶ | نطق صواب |
۷۷۴. ذَاْلفِعْلِ الرَّشیٖدِ | صاحب کار برازنده، دارای کردار صحیح | ۱۴۵۶ | توفیق افعال صواب |
۷۷۵. ذَالْبَطْشِ الشَّدیٖدِ | صاحب خشم سخت، صاحب حمله سخت | ۱۳۹۱ | دلیری و غالب شدن بر دشمن |
۷۷۶. ذَالْوَعْدِ وَ الْوَعیٖدِ | صاحب وعده و تهدید، دارای مژده و تهدید | ۹۳۸ | باور، راستی در وعده |
۷۷۷. مَنْ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمیٖدُ | آنکه او ولی و حمید است، آن که اوست سرپرست ستوده، آن که اوست سرپرست پسندیده | ۲۷۱ | به دست آوردن سرپرست |
۷۷۸. مَنْ هُوَ فَعّٰالٌ لِمٰا یُریٖدُ | آنکه او به خوبی بکند هر چه خواهد، آن که اوست کوشا به آنچه اراده کند | ۵۷۷ | توحید افعالی، تفویض امور |
۷۷۹. مَنْ هُوَ قَریٖبٌ غَیْرُ بَعیٖدٍ | آنکه نزدیک است و دوری ناپذیر، آن که اوست نزدیک نزدیک | ۱۷۰۹ | برای نیل به مقرّبین، اجابت دعا |
۷۸۰. مَنْ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیءٍ شَهیٖدٌ | آنکه او بر هر چیز گواه است | ۸۹۰ | مراقبه، پیدا شدن گمشده |
۷۸۱. مَنْ هُوَ لَیْسَ بِظَلّٰامٍ لِلْعَبیٖدٍ | آنکه او نیست ستم کننده بر بندگان | ۱۳۲۰ | دفع افکار ناپسند، خوش بینی به حق، اصلاح اعتقادات |
۷۸۲. مَنْ لاٰ شَریٖکَ لَهُ وَ لاٰ وَزیٖرَ | آنکه شریک و وزیر ندارد، آن که نیست همتایی برای او و نه دستور دهندهای | ۹۴۶ | توحید خاص، دفع شرک |
۷۸۳. مَنْ لاٰ شَبیٖهَ لَهُ وَ لاٰ نَظیٖرَ | آن که نیست همانندی برای او و نه مانندی، آن که مانند و شبیه و نظیر ندارد | ۱۶۷۰ | ظهور اسماء جمالی حق |
۷۸۴. خٰالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنیٖرِ | آفرینندهٔ خورشید و ماه تابان | ۱۸۷۰ | توحید در آفاق، تصرّف به اشیاء، خلق و اختراع در امور دقیق |
۷۸۵. مُغْنِیَ الْبٰائِسِ الْفَقیٖرِ | توانگر کننده مستمند بیچیز، توانگر کنندهٔ مستمند ندار، توانگر کنندهٔ بینوا و تهی دست | ۱۶۱۶ | غنی شدن، بی نیازی |
۷۸۶. رٰازِقَ الطِّفْلِ الصَّغیٖرِ | روزی دهندهٔ کودک شیرخوار، روزی دهندهٔ کودک و خردسال | ۱۷۸۹ | کفایت رزق فرزندان |
۷۸۷. رٰاحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیٖرِ | مهربان بر پیرمرد کهنسال، رحم کنندهٔ پیرمرد کهنسال | ۱۴۵۴ | تقویت روحیه پیرمردان، نزول رحمت بر قلب سالخوردگان |
۷۸۸. جٰابِرَ الْعَظْمِ الْکَسیٖرِ | بست و بند کنندهٔ استخوان شکسته، پیوند دهندهٔ استخوان شکسته | ۱۵۶۸ | مداوا و جبران گذشته، پیوند شکستگیها، گشایش در کار بسته |
۷۸۹. عِصْمَةَ الْخاٰئِفِ الْمُسْتَجیٖر | نگهدار ترسان پناهنده (پناه جو)، نگهدارندهٔ هراسان زنهار خواهنده | ۱۶۶۲ | ادامه کار بدون خوف، حفظ و نگهداری اسیران، حفظ نفس از گناه |
۷۹۰. مَنْ هُوَ بِعِبٰادِهٖ خَبیٖرٌ بَصیٖرٌ | آن که به بندگانش آگاه و بیناست | ۱۲۹۹ | مکاشفات، آگاهی از علوم خفایا و منایا، علم ضمیر |
۷۹۱. مَنْ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیءٍ قَدیٖرٌ | آن که او بر هر چیز تواناست | ۷۷۷ | قدرت |
۷۹۲. ذَالْجُودِ وَ النِّعَمِ | صاحب جود و نعمت، دارای بخشش و نعمتها | ۹۴۱ | احسان خاص |
۷۹۳. ذَالْفَضْلِ وَ الْکَرَمِ | صاحب فضل و کرامت، دارای افزون بخشی و جوانمردی | ۱۹۳۸ | جلب تفضّلات مادّی و معنوی |
۷۹۴. خٰالِقَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ | آفرینندهٔ دفتر قلم، آفرینندهٔ لوح و قلم | ۱۰۱۳ | کتابت و نویسندگی |
۷۹۵. بٰارِیءَ الذَّرِّ وَ النَّسَمِ | بوجود آورندهٔ اجسام ریز و آدمیان، پدیدار کنندهٔ مورچه و بشر | ۱۳۳۱ | تولید مثل انسان و حیوانات، فرزند دار شدن |
۷۹۶. ذَالْبَأسِ وَ النِّقَمِ | صاحب حدّت ( شدت ) و نقمت، دارای سختی و انتقامها | ۱۰۲۲ | دفع دشمن و سختی |
۷۹۷. مُلْهِمَ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ | الهام بخش عرب و عجم، الهام کنندهٔ عرب و غیر عرب | ۵۶۸ | الهامات |
۷۹۸. کٰاشِفَ الضُّرِّ وَ الْاَلَمِ | برطرف کنندهٔ ضرر و درد، برطرف کنندهٔ زیان و درد | ۱۵۴۰ | برطرف شدن مریضی و درد، برطرف نمودن زیان وارد شده |
۷۹۹. عٰالِمَ السِّرِّ وَ الْهِمَمِ | دانای راز و نهان، دانای راز و توجهات قلبی، دانای رازها و نهادهای نهفته | ۵۵۴ | باخبر شدن از قلبها، علم و آگاهی بر مخفیات، علم ضمیر |
۸۰۰. رَبَّ الْبَیْتِ وَ الْحَرَمِ | پروردگار کعبه و حرم | ۹۳۰ | توفیق زیارت خانه خدا |
xztorh